مخالفت بی دلیل پدرم با ازدواج من

سلام.من دوساله با آقایی در ارتباطم و هر دو طرف خیلی دلبسته هم هستیم.ایشون تحصیل کرده ولی شغل آزاد دارن. پدرم کل شهرو تحقیق کردن و همه ازشون خوب گفته بودن ولی وقتی اومدن پدرم گفت نه ولی به دلایل غیر منطقی مثل این که تو موقعیت های بهتری داری.خودتو دست کم میگیری.اوردن ایشون بخاطر استرسی که داشتن تو خواستگاری پیشونیشون میپرید و پدرم میگه لابد صرع داره .قراره پدرشون یه طبقه از ساختمونشونو بزنن به اسم ایشون تا برای زندگی بریم اونجا .با اینکه خانواده خیلی خوبین و بچه های عروس دیگه شونو مادر ایشون بزرگ کرده ولی پدرم میگه اینا میخوان تو رو ببرن پیش خودشون کلفتی.در صورتی که این آقا خیلی هوای من داره میگه من دوست ندارم تو خونه هم زیاد کار کنی .پدرم با اینکه تحصیل کرده ست خیلی تو این موضوع بی منطق شده .من محترمانه گفتم من راضیم یه دعوایی شد یه حرفایی بهم زد که خیلی بد بود.پدری که از گل نازک تر بهم نگفته بود.گفت صبر کن (دور ازجونش) من بمیرم برو زن هر کی میخوای بشو.من خیلی فکر کردم انتخابم واقعا منطقیه  از نظر اخلاق خانواده هر چیزی نشستم یه لیست از ایده آل ترین مرد دنیا و یه لیست از خصوصیات اون آقا نوشتم و اونجا به نتیجه رسیدم که اگه اون ایده آل هم بیاد سراغ من بازم اون آقا رو میخوام.مامانم این اواخر از رابطه مون خبر داشت ولی از اونجایی که میترسه بابام دور از جونش چیزیش بشه بهم گفت که باید ول کنم ولی من نمیتونم  زن کس دیگه بشم وقتی یه نفر دیگه رو دوست دارم وقتی حتی دلیل جدایی ازشو نمیدونم. مادرش چند بار زنگ زده ولی هر بار ردش میکنن.پدرم گفته ایندفعه زنگ بزنن جور دیگه ای رفتار میکنم.من خیلی میترسم. یه چند ماهی هم گذاشتیم بگذره تا شاید آروم بشن ولی بدتر شد ؟