2794

بداخلاقی همسر و احساس غمگینی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 58 بازدید

باسلام من و همسرم هر دو 27 سالمونه 5 ساله ازدواج کردیم.

همسرم تا زمانی که باهاش در مورد برنامه هاش موافق باشم خوش اخلاقه اگر بخواد کاری کنه یا جایی بریم که من علاقه نداشته باشم به شدت عصبانی میشن و خیلی منو آزار و اذیت روحی میدن. من به شدت حساس و زودرنجم و استرسی هم هستم با رفتارای ایشون من بیشتر غمگین میشم. ایشون اگر مادرشون بیماربشه من باید کلا همه مسئولیت رو به دوش بکشم اگر مخالفت کنم دعوا داریم دیگه. برعکس اگر مادر من بیمار بشن ایشون عصبانی میشن که چرا من نگران مادرم شدم یا میخوام برم سربزنم یا چیزی بخرم برای مادرم. اگر من باهاشون سر هر موضوعی کلا قهرکنم یا ناراحت بشم عصبانی میشن که تو نباید قهر کنی یا ناراحت بشی یا غمگین بشی. کلا من حق ندارم ذره ای بابت چیزی نگران بشم یا غمگین با من دعوا میکنه که نباید اینجوری باشی و نباید باتو ازدواج میکردم. بنظرتون من چه رفتاری کنم چیکارکنم بهتربشه اخلاقش خیلی احساس غمگینی میکنم؟

اطلاعات تکمیلی

سن 27 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

خانم عزیز سلام
درمورد موضوعی که مطرح می کنید، به نظر می رسد، رابطه ی شما به طرز حرف زدن و ارتباط برقرار کردن درست نیاز دارد.
از سویی همسرتان بارها می خواهند به شما بازخورد دهند که از حساسیت شما در فشارند اما روش درستی برای تاثیر گذاری مناسب بر شما ندارند. از سوی دیگر شما هم می خواهید به ایشان بازخورد دهید که از بابت طرز واکنش های ایشان در فشارید اما حرفتان در پس استرسی بودن و زودرنجی تان گم می شود. برای این که به کسی بازخورد دهیم اول باید خودمان از درست بودن نظرمان و حق داشتن مان مطمین باشیم تا این که در مرحله ی بعد بخواهیم با کسی در مورد آن صحبت کنیم. مثلا اگر شما واقعا اعتقاد داشته باشید که در مورد رسیدگی به والدینتان باید انصاف وجود داشته باشد اگر خیلی برای خودتان چنین حقی قایل نیستید و مطمین نباشید که درست فکر می کنید، نمی توانید به درستی هم در مورد آن با همسرتان حرف بزنید یا کاری که صلاح می دانید را انجام بدهید.
نکته ی بعدی در مورد حساسیت بیش از حد و زود رنجی است که اجازه نمی دهد دیگران به فرد نزدیک شوند و برخورد درست داشته باشند. این ویژگی در زندگی مشترک، هم مسیله ی بزرگی درست می کند.
در قسمت بعد وقتی از حرفتان مطمئن بودید و توانستید احساسات تان را کنترل کنید تا هم حرف بزنید و هم حرف بشنوید، موقع باز خورد دادن است:
وقتی باز خورد می دهیم بهتر است به رفتار خاصی که از طرف مقابلمان دوست داریم یا نداریم اشاره کنیم و بعد از آن بگوییم که من چه احساس یا فکری راجع به آن رفتارت دارم.مثال:
وقتی راجع به سر زدن من به مادرم ایراد می گیری/ احساس می کنم مثلا منصفانه نگاه نمی کنی، یا از من انتظار داری نسبت به خونواده ی خودم بی تفاوت باشم یا هر چه که فکر می کنید...
یا مثلا: وقتی از کوچک ترین ناراحت شدن من انتقاد می کنی، فکر می کنم....
بدون حرف زدن نه یک باره بلکه یک عمر ، رابطه ی خوب ساخته نمی شود و این با ترسیدن و در خود فرو رفتن عملی نیست.
آرزوی موفقیت برایتان دارم

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha