نینی سایت- نگار حسینخانی: خیلیها اجازه ورود به این شیرخوارگاه را پیدا نمیکنند. مدیر مرکز میگوید ورود و خروج به مرکز برایشان مسوولیت دارد. با کلی هماهنگی به شیرخوارگاه معلولان «رفیده» رفتیم. تک تک به اتاقها سرک کشیدیم و چند ساعتی میهمان بچههای رفیده بودیم. رفیده نام پرستار حضرت رسول بوده و حالا سالهاست روی ملک موقوفه خانم و آقای چیذری قرار گرفته است. تختهای میلهای ردیفهای کنار هم دور تا دور اتاق چیده شدهاند و مادریارها وسط اتاق میچرخند و به وضعیت بچهها رسیدگی میکنند؛ سر این یکی را جا به جا میکند و به آن یکی غذا میدهد و شیشه شیر آن یکی را به دستش میدهد و برای این طرفی اسباب بازی میآورد. صورتش خسته است و بچهها با دیدن ما که غریبهایم برخی غریبیشان میشود و برخی دستهایشان را از میان میلههای تخت بیرون میآورند و ما را به خودشان میخوانند.
به اتاقی میروم که مادریاری کنار تختی ایستاده و با یکی از بچهها صحبت میکند. میگوید میفهمد ما چه میکنیم و چه میگوییم، اما عکسالعملی نشان نمیدهد. یکی روی تخت روبه رویی، روی دو زانو نشسته و دستهایش را تا انتهای بازو از میان میلههای تختش بیرون آورده است و بیقراری میکند که به تختش نزدیک شوم. مادریار میگوید شبیه کسی هستم که هفتهای یکبار به او سری میزند و بغلش میکند. میگوید فکر کرده که من آن میهمان هفتگیام که آمدهام در آغوش بگیرمش. میلههای روی تختش را هم انداختهاند و بچه در قفسی که تخت نام دارد، جست و خیز میکند. مادریار میگوید مجبور شدهاند روی تختش را ببندند، چون میلهها را میگیرد و بالا میرود و خودش را روی زمین میاندازد، میگوید به خطرش نمیارزد.
اینجا بچههایی هستند مثل الناز پنج ساله که بسیار کوچک مانده و رشد نکرده است. معصومه حقگو، مدیر شیرخوارگاه میگوید: «الناز زمانی که به دنیا آمد، مقعد نداشت. مقعدش را باز کردیم و کمی حالش بد شد، ولی الان تقریبا حالش خوب است.» بچهها را کمتر از تخت پایین میآورند چون درکی از زنذگی اجتماعی ندارند و گاهی همدیگر را میزنند. «نمیشود پای بچهها را بست که... گناه دارند!» این را حقگو میگوید. بالای سر بچهای ایستادهایم که سرش بسیار بزرگ شده و لولهای از آن، آبِ سرِ کودک را میکشد که سرش از این بزرگتر نشود. میگوید: «مدام باید سرش را جابه جا کرد، خودش قادر نیست با گردن نحیفش سر به این بزرگی را بچرخاند. زخمهای سر بچهها باید بانداژ شود تا زخمها رشد نکنند و بزرگتر نشود.
بعضی از مادریاران چون جوانند از لحاظ عاطفی انرژی و نیروی بیشتری میگذارند. مدیر مرکز رفیده میگوید: «ما بیشتر روی اعتقاد و وجدان این مادریاران کار میکنیم. هرچند در این مرکز داوطلبانی هم داریم که آموزشهایی میبینند. اما باید داوطلبان حتما دیپلمه باشند. همان زمان که به عنوان مادریار انتخاب میشوند، فرمی را در شمیرانات پر میکنند. به ندرت نیرو جذب میکنیم. حقوق هم مشارکتی تعیین میشود. یک سری آنهایی هستند که باید خانههایشان به مرکز نزدیک باشد، و با توافق شبهایی را برای پرستاری از بچهها در مرکز بمانند. ممکن است نیرو 24 تا 48 ساعت در مرکز نگه داشته شود. مادریارانی هستند که با معلولان کار میکنند و با آنها آشنایی دارند. خیلی از این داوطلبان طاقت نمیآورند و میگویند که دلش را ندارند و گریهکنان از در مرکز بیرون میروند.» نیروهای جدید برای آموزش کنار دست مادریاران میایستند چون حتی یک لحظه غفلت صدمات جبرانناپذیری خواهد داشت. شاید خیلیها گمان کنند که مراقبت از این بچهها چندان واجب و حساس نیست، چون پدر و مادری بالای سر این بچهها نیست و شاید بتوان از مراقبتهای لازم چشمپوشی کرد. اما باید بدانیم این بچهها، بچههای دولت محسوب میشوند که به تناسب شرایط نگهداریشان سختتر از بچههای دیگر است. دولت درباره سهلانگاری نسبت به فرزندانش هیچ گونه اغماض و گذشتی ندارد. خیلی مهم است که مادریاران دست بچه را ول نکنند و از آنان غافل نشوند. آموزشهایی ببینند و کنار دست بقیه مادریاران بایستند. بعضیها مجبورند گزارش لحظه به لحظه به مسولانشان بدهند. ما به تازهواردان میگوییم که بچه بدنش داغ است، درست غذا نمیخورد... در صورت بروز مشکل مسولیتش با شماست که گزارش ندادید و توجه نداشتید. باید سریع به دکتر اطلاع دهید. تا سریعتر اقدام شود. برخی بچه ها شرایط خاصی دارند و گاهی فوتی هم داریم. گاهی اوقات باید حتما بچهها به بیمارستان اعزام شوند و هر کاری که از دستمان بر میآید انجام دهیم.» تمام قسمتهای رفیده دوربین کار گذاشته شده و مرتب کنترل میشود.
سختی مدیریت و کار در این شیرخوارگاه نه از حرفهای حقگو، که از از اسمش مشخص است. رفیده مرکز معلولین ایزوله است. در اینجا بچههایی هستند که انگشتانشان به هم چسبیده و فرم سرشان شکمی است، اما به گفته حقگو خیلی باهوشند. یاد خاطرهای از یکی از بچههایش میافتد و میگوید: «دو سالش بود. ما خیلی تلاش کردیم که این بچه پیشرفت کند. دو بار رفت کمیته توانبخشی ... از گفتار درمانی و همه کارهایی که لازم بود روی او انجام دادیم چون با مادریارانش ارتباط برقرار میکرد و مادریاران هم با او خیلی کار کرده بودند و وعده جایزه داده بودند. بعد از کلی تلاش موفق شدیم بخ شیرخوارگاه امنه منتقلش کنیم. چنین مواردی هم وجود دارند ولی تعدادشان زیاد نیست.» آهی میکشد و میگوید: «بچهها خیلی مظلومند چه به خاطر نقصی که دارند و چه بیکس و کار بودنشان و چه ناتوانیشان در دفاع از خود. برخیهایشان با این وجود خیلی قوی هستند. اما بچههای رفیده از همه بچههای دیگر مظلومترند چون معلولیت ذهنی و جسمی هم دارند.» او امیدوار است مادران بیشتری به این مرکز سر بزنند و از بچههایی که نه تنها مادری ندارند که از نعمت سلامتی نیز بهرهمند نیستند، دیدن کنند که رسول اکرم(ص) میفرماید: عُدْ مَنْ لَا یَعُودُکَ وَ أَهْدِ إِلَى مَنْ لَا یُهْدِی إِلَیْک... از کسى که به عیادت تو نمىآید عیادت کن و به کسى که به تو هدیه نمىدهد، هدیه بده.
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین