نی نی سایت: حوریه باقری_ روانشناس: مرگ، جنبهای از زندگی است که نه تنها امری اجتنابناپذیر بلکه دردناک، بهویژه برای کودکان است. کودکان، دانش یا تجربهای را که بزرگسالان از آن برخوردار هستند، ندارند. همچنین آنها برای برخورد با مرگ یک دوست یا حتی یک شخصیت کارتونی محبوب در یک فیلم آمادگی لازم ندارند.
درک کودکان از مرگ
به طور کلی، درک کودکان از مرگ بستگی به دو عامل تجربه و سطح رشد و نمو آنان دارد. تجارب کودکان از مرگ (به عنوان مثال، تجربه واقعی یا آنچه که درباره مرگ گفته شده است) در درک آنان از مرگ مهم است. آنها همچنین تجربه کافی زندگی را ندارند تا بفهمند که مرگ امری اجتنابناپذیر برای تمام موجودات زنده است. کودکان ممکن است درک نکنند که مرگ دائمی است و نمیتوان آن را تغییر داد. برخی از کودکان با سن کمتر، علیت و چرایی مرگ را درک نمیکنند و فکر میکنند مرگ پدیدهای است که فقط برای بزرگسالان مسنتر اعمال میشود.
در 10 سالگی، بسیاری از کودکان شروع به درک این نکته میکنند که مرگ یک پدیده جهانی، غیرقابل برگشت و غیر کارکردی است. (به این معنی که انسان مرده نمیتواند کارهای زندگی را انجام دهد) جالب توجه است، حتی پس از این که کودکان به این درجه از درک رسیدند، احتمالا به خاطر باورهای مذهبی خاصی که دارند، ممکن است به مبارزه با این فکر که مرگ پایان زندگی است؛ بپردازند. با این حال، در این مرحله ممکن است کودکان، درک پیچیدهتری از مرگ را در مقایسه با یک فرد بالغ نشان دهند.
فرآیند سوگ در کودک
این فرایند از عزاداری پس از فقدان و از دست دادن و درک و فهم مرگ است که شامل اقدامات روانی است که کودکان از طریق آن، در تحمل سوگ پیشرفت کرده و در نهایت بر آن غلبه میکنند.
1- مرحله اول شامل درک اینکه مرگ چیست، دانستن ویژگیهای آن و قادر بودن به تشخیص زمانی که مرگ در آن اتفاق افتاده است. در این مرحله، مهم است که کودکان احساس خود حفاظتی کنند، به این معنی که آنها نیاز به دانستن این مطلب دارند که تنها دلیل این سوگواری برای کسی یا چیزی است که مرده است و کودک یا خانوادهاش در معرض خطر فوری مرگ قرار ندارند.
2- فاز دوم شامل درک مرگ به عنوان یک واقعیت و پذیرش احساسات همراه آن است. این ممکن است شامل تأمل و یادآوری زمان صرف شده با مرحوم و کنار آمدن با این واقعیت است که او از بین رفته است در حالی که هنوز هم خاطرات با او بودن و اتصال قلبی به آن شخص وجود دارد. بنابراین، ما باید کودکان را از این امید واهی که یک دوست ممکن است پس از مرگ «بازگشت» داشته باشد را دور کنیم. این مرحله نشان میدهد تفاوت قابل توجهی بین کودکان و بزرگسالان زمانی که اندوهگین میشوند وجود دارد. بسیاری از بزرگسالان سریعتر از کودکان در فرآیند درک و تجربه واقعیتر از مفهوم مرگ پیش میروند. بنابراین، در بسیاری از بزرگسالان در مقایسه با کودکان، لازم نیست که زمان زیادی را با آنان صرف کرد تا بدانند هنگامی که یک دوست به طور ناگهانی از بین رفته، چه اتفاقی افتاده است؟
3- آخرین مرحله از این فرآیند شامل سازماندهی مجدد حس کودک از هویت و روابط خود را با دیگران و محیط پیرامون او است. کودک در روابط با دیگران بدون فکر از دست دادن شخص و توجه بیش از حد به ترس از مرگ او، سرمایهگذاری عاطفی میکند. در این مرحله، این فکر کودک به خوبی تعدیل شده که میتواند با افراد دوست داشتنی بدون ترس بیش از حد از این که آنها خواهند مُرد؛ ارتباط برقرار کند و شیوه رویارویی با خاطرات آنها و غم و اندوه از دست دادن آنها را به یاد آورد.
خیلی کار سختیه ولی باید درست انجام بشه
این مطلب خیلی خوب بود