داستان از جایی شروع میشود که بچهها تصمیم میگیرند در کنار مرداب، یک باغ کوچک درست کنند. اما وقتی میخواهند شروع کنند، متوجه میشوند که کار سادهای نیست! آنها باید خاک را آماده کنند، دانهها را بکارند و برای رشد آنها صبر کنند.
در ابتدا، همه چیز به نظر بسیار سخت و زمانبر میآید. کیت، که همیشه دوست دارد همه چیز سریع انجام شود، احساس ناامیدی میکند و میخواهد از این کار صرف نظر کند. اما استیلواتر، بوزینه مهربان و حکیم، به او میآموزد که صبر یکی از کلیدهای موفقیت است و نباید در برابر چالشها تسلیم شد.
با راهنماییهای استیلواتر، بچهها یاد میگیرند که برای رشد گیاهان به زمان و مراقبت نیاز دارند. آنها همچنین میبینند که چقدر لذتبخش است که از فرآیند رشد و زیباییهای طبیعت لذت ببرند.
به تدریج، دانهها جوانه میزنند و بچهها متوجه میشوند که نتیجه صبر و تلاش آنها چقدر زیباست. در نهایت، آنها نه تنها یک باغ زیبا دارند، بلکه درسهای مهمی درباره همکاری، صبر و پشتکار یاد میگیرند.
ارسال نظر شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید