یه روز، ایوا جغد کوچولو که خیلی کنجکاو و بامزهست، توی مدرسهشون یه پروژهی خیلی هیجانانگیز داشت. موضوع این بود که یه اختراع درست کنن! ایوا تصمیم گرفت یه چیزی خفن بسازه و بهترین اختراع کلاس بشه. ولی خب، ایوا نمیتونست همه کارها رو تنهایی انجام بده، پس نیاز به کمک داشت. اینجا بود که یه دستیار به اسم هامفردی پیدا کرد.
هامفردی خیلی باحال و زرنگ بود، ولی یه کوچولو دستوپا چلفتی بود و گاهی خرابکاری میکرد. هر وقت که ایوا میخواست چیزی بسازه، هامفردی از روی شوق و ذوق یه کار اشتباهی میکرد و پروژه به هم میریخت. ایوا اولش خیلی ناراحت میشد، اما کمکم فهمید که با کمک همدیگه میتونن اشتباهات رو درست کنن و از اونها درس بگیرن.
ارسال نظر شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید