2777
2789
عنوان

خوردن مورچه

| مشاهده متن کامل بحث + 3990 بازدید | 111 پست

مورچه تلخه من بچه بودم خوردم😭😂

تو خونت پودر بچه بریز ، زیر کابینتا و جاهایی ک مورچه هس

دیگه نمیاد

آشنای عزیز  تو رو به حضرت زهرا (س)اکانتم رو چک‌نکن من از غم هایی به اینجا پناه اوردم که تو ازشون خبر نداری😭بذار راحت باشم😭 بمیرم برای دلِ هزار تیکه ام 💔

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بهش بگو ک میرن تو دلش و مریضش میکنن و یخورده ام بزرگنمایی کن بدش بیاد ازین کار

چرا همش منفی های زندگیتو میبینی؟ میدونی خودت و ذهنت باعث پرورششون میشی؟ از این ببعد بگرد دنباله مثبتها و بخاطرش خدارو شکر کن، اونوقت منتظر اتفاقای خوب باش💜

مورچه ترشه

برا همین احتمالا خوشش اومده 

کنجکاوی بچه چونه هست خب باید توجیهش کنی ممکنه این کارها سلامتیش خطر بندازه بترسونش که مریض میشه خدایی نکرده باید بره بیمارستان و این حرفا 

۶سالشه میشه حرف زد باهاش تفهیم کرد

سلام بماند به یادگار ،اینها اخرین حرف های من هست ،الان که اینو میخونی من برای همیشه سایت و ترک کردم ، به نی نی یار گفتم تعلیقم کنه حالا نمیدونم تعلیق بشم مثل قدیم میزنه روش که **دسترسی به اطلاعات این کاربر امکان پذیر نمی باشد **یا نه ؟ به هر حال من رفتم ، دوستان خوب من  خداحافظ ببخشید که بی خبر رفتم محبت هاتون یادم میمونه خوبی و بدی دیدید حلال کنید ، در خصوص اونهایی هم که با رفتم خوشحال میشن باید بگم خداروشکر که هنوز باعث خوشحالی میشیم 😂 راحت باشید حلالتون .نمیدونم دیگه باید چیا بگم ، جز اینکه  ایشالا  حال دل همه خوش باشه 💔 خداحافظ تا همیشه 9.8.2024 اخرین بازدید 👋👋

ببین یه چیز ترسناکی بهش بگو

مثن بگو اگه بخوری واسه اینکه بیان بیرون معدتو سوراخ میکنن که نخوره🥴

خدایی یه کاری بکن نزار بخوره😐🤣

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری

دختر دختر عمم بچه بود یه سوسک از بغلش رد میشه سوسکه رو میگیره میخوره منم با آبجیش دوستم تعریف میکرد واسم انقد خندیدیم😂😂😂😂

فقط 3 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

خدایا ما رو نگا 🙄 هم با فتحه هم با کسره......اگه با پستم حال کردین تو کانال پوشاکم عضو شین تو روبیکا مرسیییی😘❤️pooshak__helen                                  تیکر شب یلدا🤩🍉🍒

عقل سلیم داره بچت؟ آخه بچه ام نیس

حالا که دوتایی رفتید سمت ماشین عروسش تو چشایه من نگاه کن پاشو آفرین ببوسش.گلایه ماشین عروسش خیلی ام پژمرده بودن،لباسایی که تنش بود اصلنم قشنگ نبودن..
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز