باشوهرم سر هیز بازیاش دعوام شده رفته بودیم پارک هی باسن زن هارو دید میزد یبار نه دوبار نه صدبار نگا کرد اعتراضم کردم که مردای دیگه نگا نمیکنن فقط تویی هیزی گفت اونا زناشون زنن چندروزه قهرم علاوه بر این دعوا کلا با من از لحاظ جنسی سرده ماهی یبار من برم بزور میاد نرم نمیاد کلا معتاد خود ارضایی هم هست
هربار که قهر میکردیم بدون عذر خواهی حرف میزد منم جوابشو میدادم اشتی میکردیم اینبار هرچی حرف میزنه فقط بهش فحش و ناسزا میگم گفتم انقدر نگاه کن تا لوچ شی یکیم پیدا میسه ناموس تورو دید بزنه منم پا میدم بهش میرم پی عشق و حالم توام برو انقدر نگا زنا مردم کن تا بمیری
این چندروز هیچ رو ندادم بهش گفت شربت درست کردی برای منم بیار گفتم بمن چه باز یه ساعت بعد گفت فلانو بده من گفتم مگه چلاقی پاشو وردار
هی میاد تعریف کنه فلان جا چی شده بود اینکه سرشو درنمیاورد از گوشیش منم محل نمیدم میگم با من حرف نزن ازین به بعد کارت پولی فقط منم پرستار دخترت
حالا امروز مثلا به دخترم میگفتم پاشو فلان چیزو بده من شوهرم بدو بدو میرفت میاورد شبا هم بزور بوس میکنه میره سرکار هرچیم هولش میدم فحش میدم باز از رو نمیره
شما بودید اشتی میکردید
چکارکنم