من زندگیم ، شوهرم و بچمو واقعا دوست دارم و با چنگ و دندون دارم حفظش میکنم
کار میکنم دوش به دوش شوهرم ، درس میخونم ، بهترین غذا رو براش درست میکنم ،کمک حال خونوادش هستم
اما اون... ارزش کوچکترین عضو خونوادش از من بیشتره
یه تار موی گندیده ی خونواده شو به صدتا مث من نمیده
حاضره من کم بخورم کم بپوشم ولی اونا تو رفاه باشن
الانم باهم قهریم ...
دو سه ماه پیشم بخاطر جاریم که سالی یبار میبینمش ۱۰ روز باهام قهر کرد
خدا نیاره روزی بگم بالا چشمشون ابرویه
چیزیمم بگن جرأت ندارم جوابشونو بدم چون شوهرم جلو همشون منو ضایع میکنه
دیگه نمیتونم کنار بیام الان میخوام برم کنارش بشینم و بگم برو از زندگیم بیرون
واقعا حالم بده
خیلی😭😭😭😭