شش ماه مهد کودک میبردمش چون باردارم راه دوره و دیگه پشت فرمون نمیتونم بشینم بجاش سر کوچمون کلاس زبان ثبت نامش کردم دوجلسه رفته همش با بچه ها دعوا میکنه نمی سازه جلسه پیش معلم صدام کرده میگه بچه ها رو میزنه بعد جیغ میزنه بچه ها میترسن این جلسه هم تا رفت تو کلاس دیدم صدای گریه یه دختر بچه میاد سر مداد رنگی دعوا میکردن این میگفت مال منه اون میگفت مال منه معلموش هم عین هویج میمونه اونجا انگار نه انگار خلاصه تسویه کردم اومدم بیرون مامان بچه ها تا صدا میومد میدوییدن میپریدن تو اتاق اعصابم نکشید اومدم بیرون، کلی باپسرم حرف زدم حرف میزنم فایده نداره توروخدا بگید چیکار کنم دعوا نکنه با بچه ها کنار بیاد بعضی وقتها فک میکنم من مادر بدی هستم🥺😔
اگر خسته ای..اگر دنیا بهت سخت گرفته..اگر توی نقطه بد زندگیت هستی..و یا سختی های گذشته باعث شدی تلخ بشی.یا فکر میکنی اگر تند تیز و با توهین و تحقیر جواب بدی خیلی باحالی..در تبادل نظر با بقیه اول چند دقیقه تحمل کن.اگر جوابی ک میخوای بدی تند و تیزه ننویس..به خاطر رضایت خدا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.