مادر شوهرم یه تلفن به من نزده حال منو بپرسه 2 دفعه به مامانم زنگ زده که مثلا ما هوای دخترت رو داریم
اره یه جاری دارم اخلاقش افتضاح حسابی بهشون بی احترامی میکنه برای اون هر روز غذا درست می کرد چون ازش می ترسن ولی من چون جنجالی نیستم هیچی
منم خیلی وقته برای شام و ناهار نرفتم آخرین بار هدیه روز مادر رو بردم و شام جایی دعوت بودم رفتیم مهمونی
زیبا جان من تو زندگی خیلی چیزا رو یاد گرفتم اونم به تنهایی و بدون کمک کسی چون نه مادری بود که بهم یاد بده و نه پدری که بتونم به عنوان ستون پشتم و تکه گاهم حسش کنم متاسفانه خیلی زود دوتاشون رو از دست دادم اما خیلی چیزا یاد گرفتم تو هم سعی کن از حساسیتهات بزنی و توکلت رو به خدا کنی.و از اون بخوای که تو همه شرایط حواسش به خودت و نوزاد گلت باشه.انشالله که بسلامتی این دوران شیرین رو پشت سر میزاری و به خوبی فارق میشی سعی کن از این دوران نهایت لذت رو ببری چون مادر شدن لیاقت میخواد که خدا این نعمت بزرگ رو بهت داده و داری مادر میشی پس سعی نکن با اینجور مسایل روحیه خودت رو خراب کنی و زندگی رو به کام نه تنها خودت بلکه شوهرت تلخ کن تو این دو روز دنیا زندگی کن به معنای واقعی عزیزم.........برات ارزوی های خیلی خوب دارم تواین شب عزیز.....
نهال منو تو تو مادر شوهر شانس نداریم 
انشالله خدا پدر و مادرت رو بیا مرزه و با بزرگان محشور کنه ممنون از راهنماییت مطمئنم بهترین راه حل رو بهم دادی برام دعا کن خدا بهم آرامش بده خیلی بهش نیاز دارم
نهال راست میگه منم آدم بد دل و دنبال جدلی نیستم از کنار همه چیز با ءذشت عبور کردم ولی بعضی از برخوردها و تبعیض ها روی آدم تاثیر بدی میزاره
نهال عزیز باور کن منم خیلی نامهربونیا دیدم و میبینم اما سعی میکنم نادیده بگیرم اما اونقدر ها هم.معربون نیستم تا جایی که بتونم مهربونی میکنم اما خدا نکنه صبرم تموم بشه و دیگه از حد بگذره اونوقت که هیچی چیزی جلو دارم نیست.اما من از همون اول با شوهرم طی کردم که وظیفشه وقتی از دست خانوادش ناراحت میشم اون خودش مشکل رو برای من حل کنه و من رو جلو نندازه واسه حل مسکل برای همین من تابحال باهاشون دهن به دهن نشدم و سعی کردم حرمتا حفظ بشه و از بین نره.هر چند من تو این شهری که هستم غریبک حتی شوهرمم پیشم نیست و ۶ماه ازم دوره و من هر هفته به تنهایی خونه مادرشوهرم رفت و امد میکنم اما خیلی سنگین و رنگین که حرف و حدیث پیش نیاد چون اصلا حوصله خاله زک بازی رو ندارم.
فردا رفتم تو صحبت هام میگم که خاله هام و عمه هام بهم زنگ زدن و برام غذا فرستادن و دختر خاله هام دعوتم کردن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز