باشه
اردیبهشت ماه ک نمایشگاه پتروشیمی بود بابای منم دعوت بود من و داداشمم رفتیم
بعد ما رفتیم تو یکی از غرفه ها ی پسره که خیلییییی پولداره خانوادش مدیر عامل ی شرکتی بود و دوست بابای منم بود بعد پسره بیست و چهار پنج سالش بود
نشست یکم با من و داداشم حال و احوال کرد و خلاصه یکم گپ زدیم