2777
2789
عنوان

دورهمی رفقا دت دت آی لایک دت 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻👀

| مشاهده متن کامل بحث + 660676 بازدید | 190785 پست
اصلا بحث چی بود رسیدیم ب اینجا؟

سرچی بود؟ 

هیچی

Jin :هرگز دل کسی رو نشکن، اون فقط یکی ازش داره"     Suga : آره، بجاش استخواناشو بزن بشکن، از اون 206 تا داره!                          لینکِ ناشناس :        https://daigo.ir/secret/1727265412

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قبلا قول دادم با تمام وجودم خواستم ک پاش بمونم واقعا هم براش تلاش کردم ولی نشد نتونستم ولی باشع قول ...

نمیخام قولت و ، 

این قولا اهمیتی نداره

Jin :هرگز دل کسی رو نشکن، اون فقط یکی ازش داره"     Suga : آره، بجاش استخواناشو بزن بشکن، از اون 206 تا داره!                          لینکِ ناشناس :        https://daigo.ir/secret/1727265412

۱۸ سر امتحانم-نگران نباش جدی اوکی میشممن مث گربه۷تا جون دارم😂

باشه 

Jin :هرگز دل کسی رو نشکن، اون فقط یکی ازش داره"     Suga : آره، بجاش استخواناشو بزن بشکن، از اون 206 تا داره!                          لینکِ ناشناس :        https://daigo.ir/secret/1727265412

منو بزنننناصلا منو بزننن🖕🏻😒

بمن ربطی نداره

Jin :هرگز دل کسی رو نشکن، اون فقط یکی ازش داره"     Suga : آره، بجاش استخواناشو بزن بشکن، از اون 206 تا داره!                          لینکِ ناشناس :        https://daigo.ir/secret/1727265412

بهم اعتماد نداری؟

دارم

Jin :هرگز دل کسی رو نشکن، اون فقط یکی ازش داره"     Suga : آره، بجاش استخواناشو بزن بشکن، از اون 206 تا داره!                          لینکِ ناشناس :        https://daigo.ir/secret/1727265412

دارم

من درسته خیلی وقتا یه مسائلی باعث شده نا خواسته قولمو عملی نکنم ولی محض رضای خدا تا لحظه آخر سعی کردم ک جلوشو بگیرم 

اینکه قول دادم الان ب این خاطر نبود ک تو رو دس ب سر کنم

♡...We shine together

قشنگهههه این

با اون عکسی ک فرسادم همخونی داره

ابرها مدت‌هاست که بارش به خود ندیده‌اند.

و اکنون  وقتِ سررسیدن ِ دلتنگی ِ ابرها بود؛ ازین رو یکدیگر را در آغوش گرفته و می باریدند. باریدنی از روی شوق؛

هوا سرد بود آنقدر سرد که  با لحظه‌ای بیرون ماندن بوی سرما به خودمی‌گرفتم؛

همه جا غرق  درسکوت بود خورشید جایش را به ابرها سپرده بود و در آسمان دیده نمی‌شد.

گل‌هایی که در گوشه‌ای  از حیاط چیده شده بودند به استقبال باران می‌رفتند و  باران دستی بر رخسارشان می‌کشید؛دستی  از جنس نوازشی که غبار را از چهره‌های سبزرنگشان  می‌شست.

گنجشکان نغمه‌ای از جنس خوش امدگویی می‌سرودند  و این سو و آن  سو با با‌ل‌هایشان رقص می‌کردند.

اینجا با بارش همه چیز درست شده بود؛دلتنگی ابرهاتمام شده بود  ، رخسار خسته ی گل ها حالا دیگر طراوت داشت، گنجشکان مسرور بودند

  مردم دست چتر هایشان  را گرفته بودند و چترها همبازیِ  باران شده بودند.

و اما  باریدن که فقط مختص ابرها نبود؛

چشم های مانیز می‌توانند ببارند

می‌توانند غم وغصه هایی که بر درِ خانه ی دلمان لگد میزنند را  بشورند و ببارند

پس همیشه محکوم به قوی ماندن نیستیم

گاهی همین  خسته شدن ها و اشک آلود شدن ِ چشمانمان

نشانه ای برای سبز شدن هستند

اما  اینجا تنها چیزی که اهمیت داردجانزدن است

بایستی خودرا محدود به  اندوه نکنیم و توان جنگ با هرچیزی که مانع سبزشدنمان  میشود را داشته باشیم

بباریم ، خسته شویم ،بدویم ، بجنگیم  وسبزبمانیم

زندگی ما همین است

(ARMY)همو ملکه__بنفش هسم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792