2777
2789
عنوان

تقاصم را سبکتر کن گناهم را نمیدانم!!!!

| مشاهده متن کامل بحث + 22100 بازدید | 139 پست
آرتمیس جون شوهر منم قبلا اینجوری بود.دلم واسه اون موقع ها تنگ شده.اصلا براش مهم نبود گوشیش کجا افتاده.
ولی یه دفعه واسه گوشیش کد گذاشت.
هر کسی باشه شک میکنه.
وقتی اعتماد از بین رفت هیچ جوری نمیشه برگرده.من که دیگه کم اوردم.
مدارا میکنم وقتی که تو میری
میدونم با یه حس تازه درگیری

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


سلام مارال جون من تمام تاپیکتو خوندم و صددر صد درکت میکنم و بهت حق میدم و تا کسی مشکلی مشابه خودت نداشته باشه نمیتونه بفهمه این خانوما همه نفساشون از جای گرم در میاد و با شوهراشون هیچ مشکلی ندارن شایدم خیلی با سیاستن ولی متاسفانه کسی به من یاد نداده چه جوری باید با سیاست باشم شوهره منم برای همه چیزش کد گذاشته حتی کامپیوترش و من سعی میکنم ندید بگیرم ولی خدا میدونه که خودم چه عذابی میکشم چون یه دفعه که ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی مگه ماچیزی داریم که از هم پنهان کنیم به من پرید که تو زندگی خصوصی منو ازم گرفتی و پدر هم تا حالا چنین کاری با من نکرده بود که دایم بخواد سرک بکشه تو وسایل خصوصی من.نتیجه اینکه فقط رابطه مون سرد تر شد و پنهان کاری ها بیشتر بخاطره همین منم سعی میکنم ندید بگیرم ولی بقول تو چشام درد میکنه از بس گریه کردم
تازه تو خیلی خیلی اوضاعت بهتره و به نظره من برو خداتو شکر کن که تو کشور خودتی کنار پدر مادرت دوستات همکارات که میتونی باهاشون حرف بزنی من تمام کس و کارم شوهرمه و از تنهایی و غصه و بی همزبونی دارم دیوونه میشم اونم تو ماه نه بارداری با یه شوهری که حتی حوصله نداره با من حرف بزنه .اوایل اینجوری نبود و اینقدر عاشقم بود که حتی لباسهامم میشست ولی الان دیگه براش رنگی ندارم و نمیدونم چرا با اینکه بیشترین محبتها رو میکنم و به خودم و خونه هم میرسم حتی با این همه تنهایی و خستگی و سنگینی و افسردگی . احساس میکنم خیلی بدبحت و تنهام و دلم برای این بچه میسوزه که داره غصه های منو تحمل میکنه...
بازم عزیزم من الان که دارم به شرایطت نکاه میکنم میبینم خیلی خوشبختی و از این خوشبختیت نهایت استفاده رو بکن و بدبینی رو بذار کنار که مطءنم میتونی شوهرتو بدست بیاری چون هنوز میبینتت و دوستت داره اگه تو شرایط من بودی دیگه هیچ ترفندی چاره ساز نبود و فقط بخاطر بچه ت باید میسوختی و میساختی
اگه یه روزی وقتی داشتین دعا میکردین دلتون شکست و به خدا خیلی نزدیک شدیدن تورو به جان عزیزانتون قسم من رو هم تو خاطرتون بیارین و برام دعا کنین که خیلی دل شکسته و تنهام و زندگیم به تار مویی بنده با یه بچه تو شکمم..گریههههههههههههههههههههههههه
سلام پریای عزیز.
قربون اون نی نی تو دلت بشم.
تو رو خدا غصه نخور .من تمام دوران بارداریم به گریه گذشت.البته اون موقع بهم خیانت نکرده بود ولی اخلاقش قابل تحمل نبود.رفیق باز بود .اصلا شرایط زن حامله رو درک نمیکرد.نتیجه اش هم یه بچه نق نقو وعصبی شده.
بمیرم برات که تو غربت باید این همه عذاب بکشی.
اشکام نمیزاره بنویسم.کاش اونجا پیشت بودم و بغلت میکردم و به هم دلداری میدادیم.

مدارا میکنم وقتی که تو میری
میدونم با یه حس تازه درگیری
چرا شوهرت اینجوری شده؟احساس میکنی با کسی رابطه داره؟
ما زنا هیچ وقت حسمون بهمون دروغ نمیگه.
سال نو داره میاد ولی من دلگیرم.قلبم شکسته.غرورم له شده.هیچ انگیزه ای واسه زندگی ندارم.
تازه دوم عید هم داریم میریم دبی. ولی با کدوم حس؟
میترسم اونجا هم دعوامون بشه.
درمونده ام خدایااااااااااااااااا!چرا صدای منو نمیشنوی؟چقدر باید داد بزنم؟چقدر صدات کنم؟
مدارا میکنم وقتی که تو میری
میدونم با یه حس تازه درگیری
مارال جون .من بهت حق میدم .درسته اینکارتو اشتباه به نظر میاد اما خب تقصیر شوهرت هم کم نبوده تو این ماجرایی که تو توش وارد شدی
خدا رو شکر که اتفاق بدتری نیفتاد که اونم از آگاهی و خویشتن داری تو بوده .هر کسی نمی تونه اینکارو بکنه تو دنیای امروز
به نظر من به جای اینکه تو ناراحتی فرو بری و هی دردتو تو خودت هزار برابر کنی و به خودت بقبولونی که بدبختی ، بگرد دنبال راه حل .من خودم متاسفانه بلد نیستم کمکت کنم تجربه ای هم در این زمینه ندارم اما می دونم بالاخره هر مشکلی یه راه حلی داره .حتی راه حلی که اگر مشکل رو حل نکنه لااقل فکر تو رو بهتر کنه که انقدر ناراحت نباشی
منم این مشکل رو دارم البته از اون وری. شوهرمه که با یک خانومی درددل می کنه. لینک موضوعم رو می ذارم. عزیزم کلی دوست خانم می تونی پیدا کنی که باهاشون دردل کنی چرا با شوهر یکی دیگه آخه؟
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=73550
مارال جان میدونم چی میگی این شک آدمو روانی میکنه. منم چند وقته پیش یه شماره دیدم تو گوشی شوهرم.... دیگه بقیشو نمیگم چون آبروی خودمو بردم. فقط از خدا میخوام صبررر بده بهمون. تازه شما میتونی به شوهرت بگی چیه خوش تیپ کردی و ... منکه همینم نمیتونم بگم.
بسی پادشاهی کنم در گدایی چو باشم گدای گدایان زهــــــرا
مارال جون نظر اولمو وقتی برات نوشتم که فقط پست اولتو خونده بودم. دوستان می دونند درگیرم با این که شوهرم و زن یکی از دوستاش با هم درددل می کنند. خیلی دلم میخواست بدونم تو سر اون یکی زن داستان چی می گذره و چه فکر می کنه که با وجود تاهل میاد سر درددل و حرفهای صمیمی رو با یک مرد دیگه باز می کنه. می دونم همه میگن دوستی معمولیه ولی خب زن و مرد آتش و پنبه هستند. همین حرفها ممکنه به یک رابطه ختم بشه.

به هر حال امیدوارم مشکلت حل بشه. بی اعتمادی به مرد خیلی سخته. خصوصا شما که با شوهرت رابطه نسبتا خوبی داشتی . ما از اولش در حال دعوا بودیم و بعد ها کم کم زیر سقف از هم بیگانه شدیم. نه اون از من انتظار زن بودن داره نه من از اون وظایف شوهری میخواستم. بیا برامون بنویس چی شد و چیکار کردی.
مارال خانم سلام
بزرگترین مشکلی که پیش رو خواهین داشت اینه که همین یک ذره احترام و اعتمادی که بینتون هست از بین بره
هر چی بیشتر به همسرتون گیر بدین بدتر میشه
اگه هم با کسی نباشه این بی اعتمادی ، ایشون رو از شما و خانواده دور میکنه
نباید اجازه بدین آبروی شوهرتون پیش دوستان و فامیل بره ، اگه این اتفاق بیقته اون جری تر میشه و دیگه هیچ کاری از دستتون بر نمیاد
به نصیحت دوستان توجه کنید و حتما با یک مشاور خوب صحبت کنید . مطمئن باشین همه چیز درست میشه
سبز باشید
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز