2777
2789
عنوان

تقاصم را سبکتر کن گناهم را نمیدانم!!!!

| مشاهده متن کامل بحث + 22100 بازدید | 139 پست
مارال عزیز با اینکه با بعضی از دوستا موافقم ولی چون گفتی نصیحت نکنین از این قسمت فاکتور میگیرم
ولی یه چیزی نکنه شوهرت میخواد تو رو حساس کنه و اصلا رابطه دیگه ای در میون نیست همیشه به جنبه های بدتر فکر نکن
من احساس میکنم شاید میخواد اینجوری تو رو حساس کنه قلقلکت بده و حتی مخصوصا گوشی رو که توش حاوی چیزیه که خودش میدونه اگه تو ببینی شر به پا میشه میزاره اونجا که ببینی در غیر اینصورت خوب میتونست محتاط تر عمل کنه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام مارال جون داستانت رو خوندم خیلی ناراحت شدم.چرا بد بین هستی عزیزم با بد بینی همون بلایی که نمی خوای سرت بیاد میاد.شای شوهرت راست میگه که گوشی برای دوستش از کجا مطمئنی که اس ام اس ها برای اونه؟
نمی دونم چرا ما زن ها همیشه باید گذشت کنیم.چاره چیه ؟باید گذشت کرد من فکر میکنم تو به خاطره این که شوهرت تورو تحقیر کرده ناراحتی و این ناراحتی رو از دلت در نمیاری اون برات هر کاری هم بکنه فکر میکنی داره نمایش بازی میکنه.ولی این رو بدون اکثر مردا دوست ندارن گناه خودشون رو گردن بگیرن و نمی تونن غرورشون رو زیر پا بذارن و بیان از خانمشون عذر خواهی کنن.با اینکه می دونن واقعا اشتباه کردن.مردا میگن مسئولیتمون زیاده ولی اشتباه میگن ما زنا مسئولیتمون زیاده باید همیشه مواظب باشیم که زندگیمون نگهداریم نکنه خدایی نکرده یه زن بیاد تو زندگی شوهرمون و از این حرفا.شوهرت رو ببخش می دونم چیزی نیست که بخای به این اسونی ازش بگذری ولی به خاطره بچت بگذر.بهش بگو که من بهت شک کردم اگه انکار کرد و گفت نه قبول کن حرفشو .ولی بهش بگو حتما یه کاری کردی که بهت شک کردم ولی عیبی نداره این رو میذارم به حساب توهم ولی اگه این بار شک کنم مطمئن باش این جوری باهات بر خورد نمیکنم.
ت
دنیا ادامه لــبـخـنـد توست ...
عزیزم اشتباهاتی را تو مرتکب شدی ، اشتباهات بزرگتری را هم همسرت ولی هر دو هنوز به هم علاقه دارین ، برداشت من از داستانت اینه که همسرت هم مثل خودته ، شاید عمدا گوشی را میاره خونه تا تو حسادت کنی ، شاید اون اول هم همه قضیه ساختگی بوده که تو قدرش را بیشتر بدونی ، همسرت دوستت داره ، این از اینکه میگه ندزدنت معلومه ، اگه دوست نداشت هزار برابر هم خوشکلتر بودی اصلا نگاه نمیکرد که بخواد بگه خوشکلی ، همسرت فقط بلد نیست محبتش را نشون بده و زیادی مغروره همین ، تو یک کم پا رو دلت بذار شروع کن به محبت و با خوشرویی و عشق محبت کردن را به اون هم یاد بده ، مردا از گردش خوششون نمیاد اینکه تو رو میبره بیرون بعنی دوستت داره ، من اطمینان دارم همه این اس ام اس ها و گوشی بازیا واسه اینه که خودش را پیش تو لوس کنه
عزیزم اشتباهاتی را تو مرتکب شدی ، اشتباهات بزرگتری را هم همسرت ولی هر دو هنوز به هم علاقه دارین ، برداشت من از داستانت اینه که همسرت هم مثل خودته ، شاید عمدا گوشی را میاره خونه تا تو حسادت کنی ، شاید اون اول هم همه قضیه ساختگی بوده که تو قدرش را بیشتر بدونی ، همسرت دوستت داره ، این از اینکه میگه ندزدنت معلومه ، اگه دوست نداشت هزار برابر هم خوشکلتر بودی اصلا نگاه نمیکرد که بخواد بگه خوشکلی ، همسرت فقط بلد نیست محبتش را نشون بده و زیادی مغروره همین ، تو یک کم پا رو دلت بذار شروع کن به محبت و با خوشرویی و عشق محبت کردن را به اون هم یاد بده ، مردا از گردش خوششون نمیاد اینکه تو رو میبره بیرون بعنی دوستت داره ، من اطمینان دارم همه این اس ام اس ها و گوشی بازیا واسه اینه که خودش را پیش تو لوس کنه
ممنون عزیزان که باهام همدردی کردین.
نمیدونم منظورتون از اشتباهات من چی بوده؟من که تا وقتی که شوهرم خیانت نکرده بود کاری نکردم.
البته بعد از اون هم اگه کاری کردم که اسمش رو خیانت میزارین خیلی زود پشیمون شدم.الانم دارم سعی میکنم که دیگه بهش فکر نکنم.

راجع به تلفن شوهرم که میگین شاید الکی باشه میتونم قسم بخورم که نیست.
همون موقع که با هم قهر بودیم یه روز جمعه به پسرمون گفت به مادر بگو بیاد بریم بیرون.منم گفتم نمیام دوتایی برین حوصله ندارم.
اونا رفتن و من بعد 1 ساعت به گوشی من که دست پسرم بود زنگ زدم(کیارش من 5 سالشه)و میخواستم بگم که یه چیزی بخرن .کیارش بعد از خداحافظی گوشیو قطع نکرد منم گوشیو نگه داشتم شنیدم که شوهرم داره با موبایلش حرف میزنه.و اصلا متوجه کیارش نبود.داشت به اون طرف میگفت که فقط یه بار همدیگه رو ببینیم .من تورو دیدم.یا حداقل بیا منشی من باش حقوق خوبی بهت میدم.
ولی انگار از این اصرار بود و از اون انکار.
خلاصه لو رفته جلوی من.یه مدت گفتم که گذاشت کنار ولی نمیدونم چرا دوباره داره منت میکشه؟
خودمم به اون شماره زنگ زدم یه خانوم گوشی رو برداشت.
ولی حرف نزدم.
خوشبختانه اون خانوم بهش راه نمیده.چون این همش داره منت میکشه.
به خدا از همه نظر من براش کم نذاشتم.
ولی از اون موقع تا حالا دیگه دلسرد شدم.به کارای خونه نمیرسم.شلخته شدم.
نگین که اینجوری نباشم چون خودتونم جای من بودین بدتر میشدین.
حداقل 5 کیلو وزن کم کردم.
به پدر مادرم نمیتونم بگم چون عذاب میکشن.با خواهرم درگیرن که داره طلاق میگیره.
پدر و مادر شوهرم که اصلا!اونا به هیچ وجه منطقی نیستن.شاید تو ظاهر طرف منو بگیرن ولی پشت سرم میگن لابد چیکار کرده که پسرمون اینجوری شد.
همینجوری هم مادر شوهرم میگه من خوش شانسم که با پسرش ازدواج کردم.چون اول زندگی همه چیز داشتم و سختی نکشیدم.ولی دخترش که لیاقتش بیشتر از منه! داره عذاب میکشه تو خونه شوهر.
سرتون رو درد نمیارم ولی فکر بد درباره من نکنید .حتی اگه واقعا خیانت کرده باشه من آدمی نیستم که بهش خیانت کنم.
با این که خودشم میدونه وقتی بیرون میرم چقدر چشم دنبالم میگرده و همه نگام میکنن.
به من اعتماد صد در صد داره و من هرگز تا آخر عمرم از اعتمادش سو استفاده نمیکنم. ولی اون از اعتماد من سو استفاده کرد و حتی اگه به پام بیفته نمیبخشمش.
فقط به خاطر پسرم دارم سعی میکنم تحملش کنم.
مدارا میکنم وقتی که تو میری
میدونم با یه حس تازه درگیری
مارال جون فقط کسایی میتونن واقعاً درکت کنن که این مساله رو تجربه کرده باشن. خیلی سخته خیلییی ..

محتاط رفتار کن پلای پشت سرت رو خراب نکن. به نظر میاد دوستت هم داره ناامید نباش میتونی آدمش کنی

ولی اون اعتماد از دست رفته دیگه هرگز بر نمیگرده چون باوجودیکه به نظرم همسرمن خیلی احساسی تر از همسر

شماست ولی بعد از موردی که پیش اومد دیگه اون اعتماد اولیه رو ندارم.
مارال جون من فکر کنم که خودتم داری لجبازی میکنی‌ با شوهرت.اون روزی که بهت گفت بدون بچه بریم بیرون با هم صحبت کنیم شاید میخواسته خودتون ?تا با هم تنها باشید و بتونه بدون مزاحم حرفهای دلشو بهت بزنه ولی‌ شما بر عکس گفته? اون کار کردی خواستی‌ پسرت همراهتون باشه.صحبت کردنتون با شوهر خواهر شوهرت اشتباه بود اون آقا میخواسته از آبه گّل الود ماهی بگیره گر‌ چه شما نیت بد نداشتی‌ فقط میخواستی باهاش درد‌و دلع کنی‌ و فکر نمیکنم به این کارت بشه گفت خیانت.من فکر می‌کنم بشین با شوهرت صحبت کن و هر چی‌ که تو دلته رو بهش بگو بگو احساس میکنی‌ داره بهت خیانت می‌کنه.یا اینکه از لحاظ روحی‌ حالم خوب نیست بهتره با هم پیش مشاور بریم.سعی‌ کن وقتی‌ می‌خوای باهاش صحبت کنی‌ پسرت پیشتون نباشه.من فکر می‌کنم اگر آدم حرفشو مستقیم به طرف بزنه خیلی‌ بهتر از اینکه هی‌ طفره بره و بخواد با متلک گفتن حرفشو بزنه.منظورم اونجا که بهت گفت من بهت اعتماد دارم ولی‌ شما بهش گفتی‌ من بهت اعتماد ندارم ولی‌ توضیح ندادی براش که چرا بهش اعتماد نداری.عزیزم اول سعی‌ کن رو خودت کار کنی‌ حتماا موفّق میشی‌ زندگیتو نجات بدی.بعد از اونم سعی کن بیشتر به شوهرت محبت کنی‌ و وقتی‌ اون داره اظهار علاقه به شما می‌کنه تو ذوقش نزنی‌.قیافه همدیگرو به رخ هم نکشید من از اون سرترم تو از من سرتری مثل بچها.مواظب خودتو زندگیت باش خانومی نظر با لجبازی زندگیت از بین بره.اگر زیاد غلط قولت نوشتم ببخشید آخه من کیبورد فارسی ندارم از سایت بهنویس استفاده کردم
ممنون ساره جون و مامان آرین.
نی نی نگار عزیز از شما هم ممنونم. حق با شماست من به خاطر ارضا حسم با اون حرف زدم ولی خیلی زود پشیمون شدم و نذاشتم که اون هم حرمتهارو از بین ببره.انگار نیاز داشتم که یکی بهم توجه کنه.ولی هیچ گناهی نکردم.
چرا هیچ کدومتون نمیگید که من چقدر شهامت داشتم که این کارو ادامه ندم؟
همه خانومایی که اینجا هستن نیاز به شنیدن تعریف و تمجید رو درونشون احساس میکنن.نمیتونن بگن نه.
نمیگم شوهرم ازم تعریف نمیکنه و منم هیچ وقت جلوش نگفتم که من از تو سرترم!
اتفاقا بارها اعتراف کرده که از من بهتر نمیتونسته پیدا کنه.ولی در مواقعی که عقل بهش فرمان نمیداده.میدونین که منظورم چیه؟؟1

شما هر دلیلی که بیارین بازم اون حق نداشته با من این کارو بکنه!

نمیتونم هضمش کنم.تازه من اگه با اون آقا حرف زدم بعد از موقعی بود که متوجه کار شوهرم شدم. و اونم از روی ناراحتی و تنهایی بود.

میخوام امشب باهاش حرف بزنم.دعا کنین عصبانی نشم و بتونم حرفای دلمو بگم.
دعا کنید اونم منطقی تر به حرفام گوش بده.

میام واستون تعریف میکنم؟

راستی یعنی میگین به روش نیارم که میدونم چیکار کرده؟
مدارا میکنم وقتی که تو میری
میدونم با یه حس تازه درگیری
من به طور مستقیم نگفتم اما به شدت خودم رو افسرده و غمگین نشون میدادم . یعنی حسابی شوکه شده بودم

و واقعا ناراحت بودم اما هر کی میومد خونمون یا جایی میرفتیم خودم رو عادی نشون می دادم و سعی می کردم

کسی متوجه نشه حتی با خودش هم حرف میزدم وقتی هم میپرسید میگفتم نه خوبم .

به نظرم شما هم اگه ناراحتیت رو مطرح کنی خیلی بهتره بذار بدونه که چی ناراحتت کرده اما توقع نداشته باش

راستش رو بگه معمولا می زنن زیرش و هزار تا دلیل مسخره سر هم میکنن.

فقط خونسردیت رو حفظ کن اگه زود از کوره در بری هرگز راستش رو نمیشنوی . از در دوستی وارد شو

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز