خداروشکر الهی همیشه خوش باشین عزیزم
همین که اومدیم شهر خودش دست از سر ما برداشتن
همه اتیشا از گور خواهرشوهرم بلند میشد ساعت ها مینشست ننه باباشو پر میکرد مینداخت به جون ما
تا روز مرگمم نمیبخشمشون باید تقاص پس بدن بدترین روزارو گذروندم تو این خونواده جزء عجایبن
خداروشکر الهی همیشه خوش باشین
شوهر من تک پسره و سن مون خیییلی کم بود عقد کردیم خودشم سیاست نداشت اجازه دخالت داد به خونوادش الان که سنش بیشتر شده دست و پاشو جمع کرده یه کم زندگیم ارامش پیدا کرده
حتی تو رنگ شورتمم نظر میدادن عنترا
بخدا راست میگم مادر و دختر عین اجنه بالاسرت ظاهر میشدن ببینن چیکار میکنی چی میگی کی میخوابی چقدر میخوری بعد به پروپات بپیچن رو مخت برن شوهرمم بچه بود ازشون میترسید منم که تو شوک که خدایا این چه رفتاراییه اخه تو این دوره زمونه دیگه از این خبرا نیست انگار که ۱۰۰سال پیش دوره ننه بزرگامونه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز