2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

توکل 

توسل

صادقانه 

بی شیله ، پیله

صمیمانه و محترمانه به یکی از ائمه ، ببین کدومش به دلت میشینه ، بهش متوسل شو که بشه راه ارتباطت با خدا ، به خدا توکل کن ، 

جوریم حرف نزن انگار رفتی در خونه گدا ، بدون در خونه کی رفتی 

کریم ، رحیم ، بخشنده ، قادر ، صاحب و مالک

بخشنده بدون چون و چرا 

صاحب تمام خزائن غیب 

مهربون و دوست داشتنی 

هر چی ببشتر ازش بخوای ، خان کرمش بیشتر برات فراهمه

کم خواستی ، کم میده 

قربونش بشم ، بخدا انکار خدا منتظر نشسته که صداش بزنی ، فقط ادا و اصول نیا

خودت باش ، صمیمانه باهاش حرف بزن

گاهی من حس مبکنم کنارم نشسته ، حتی سرم میزارم رو شونش

بعدم بهم لبخند میزنه و میره برا فراهم کردن کار و بار من

خدایا زبونم قاصره برا تشکر از این همه لطف و کرمت ولی بازم محتاج لطف و رحمتت هستم یا ارحم الراحمین

عزیزم چله ایت الله حق شناس بگیر من از چله حق شناش حاجت محال گرفتم

من وشوهرم چندین سال همومیخواستیم

ازدواجمون یجور  معجزه بود

۱۲ساعت فاصلمون بود وتفاوت شدید فرهنگی

شوهرم تصمیم گرف بیادبرا خاستگاری

بابای من ادم تعصبی وبشدت اخمو وخودخواه و یه دنده شدیدا حرف حرف خودشه پیش خودم گفتم محاله قبول کنه وهمینم بود حالاببین چی شد چی بسرم اومد 

هیچی دیگه کم کم وقتش رسیده بود شوهرم خانوادش تماس گرفتن ک میخان بیان بابام قبول نکرد گف ۱۲ساعت بیان ک من بگم ن ن نمیخاد بیان بزور راضیش کردیم ک بیان تو ببینشون اگ بد بودن بگو ن خلاصه باهزار بدبختی وحرف داییم و مامانم و پادرمیونی قبول کرد اومدن و سر حرف مسخره که نمیتونم بگم میترسم شناسایی بشم باهم دعوا کردن فحش دادن ب هم خیلی زشت از خونمون رفتن بیرون وهمسرمم دیگ اصلاجوابمونداد گفت تموم گفتم خب دیگه تموم دیگه ما عمرا ب هم برسیم بااین اوضاع منو عشقم ارزوی ب هم رسیدنو ب گور میبریم ۳ماه گذشت هرچی ختم وچله بگی من گرفتم هیچی ب هیچی عین دیوونه ها بودم خاستم چله حق شناس شروع کنم ۲ بار شروع کردم اما چند روز ک میگذشت گناه میکردم باطل میشد چون شرط اصلی این چله ترک گناهه واینکه من باعشقم حرف میزدم گناه بود هرچنداون گفته بود دیگه نمیخوادم خلاصه نتونستم ناامیدشدم خاستم بگم کانال نائبان بزام بخونن ک میگفتن ۸۰۰ میگیرن برام زیاد بود نداشتم بدم یروز دخترعمم اومد خونمون خیلی صمیمیم گریه کردم دردودل کردم گفتم اره خاسم چله هم بگیرم اینطوری شد گف من یکی میشناسم همونکه برام دعاکرد باردارشدم نفسش حقه برا هرکی دعا کرده ودعانجام داده حاجت گرفته بهش بگو برات اون بخونه ببین قبول میکنه این چله رو به نیابت ازت انجام بده بهش گفتم خداروشکر قبول کرد یعنی واقعا معجزه بود کلا تو این چله امام حسین واسطه میشه ونشونه میده نشونه اش این بود که بابای شوهرم خواب دیده بود یه مرد نورانی بهش میگه ک برا پسرت همون دختر مشهدی(مستعار)بگیر و دایی منم تو همین مدت داشت رو مخ بابام کار میکرد که راضیش کنه چون حال منو میدیدن خلاصه روز ۳۷چله بود ک بابای شوهرم زنگ زد گف ما میخایم بیایم برا رفع کدورت وخواستگاری وبابامنم قبول کرد اینطوری ما ازدواج کردیم یعنی ازدواج من واقعا معجزه خدا بود.این چله برای حاجتاییه ک فک میکنیم نمیشع

توکل توسلصادقانه بی شیله ، پیلهصمیمانه و محترمانه به یکی از ائمه ، ببین کدومش به دلت میشینه ، بهش مت ...

چقدر کامنتت چسبید

امام صادق می فرمایند :دعا کن و نگو که کار از کار گذشته!هیچ دری کوبیده نمی شود،مگر اینکه روزی به روی کوبنده آن باز شود
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   dandan78  |  6 ساعت پیش
توسط   نی_نی_یار_گمشده  |  7 ساعت پیش