داستان من برعکس مال بقیس:
منم بعد از 2 سال تلاش وقتی که 16 روز از پری گذشته بود شبش به همسرم گفتم بیا بریم یه آز بدم ببرم دکتر برام آمپول بنویسه که پری بشم چون ماه قبلشم عقب انداخته بودم، قرار شد فردا ساعت 1/5 عصر بریم جوابشو بیاریم، سرکار بودم ساعت 1 دیدم همسرم زنگید. بعدش گفت جواب آزو آورده منم گفتم باشه تا عصر که اومدم میبرمش دکتر!
بعدش شوهرم گفت نمیخواد ببریش دکتر فقط تا عصر که میای پیشم بیشتر مراقب خودت باش و اینجا بود که دیگه من نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم و یه شرکت خبردار شدن!! و شوهرم اومد منو از شرکت برد تا بیشتر آبروریزی نکردم!
بماند که دوباره خودم زنگ زدم وبنده خدا هر چی قسم بلد بود خورد تا من باور کردم!
بعدشم شب هی من باید میرفتم دستشوی و هی شوهرم بی بی چک امتحان میکرد