اصلا ظهرها نمیزاره بخوابم
تا می بینه پتو و بالشت آوردم میگه نکنه میخوای بخوابی ؟ نکنه می خوای چشاتو ببندی ؟ 😐 خودشم ظهرها نمیخوابه
میرم زیر پتو هر چند دقیقه میاد چکم میکنه چشام باز باشن .. وای ع ببینه چشام بسته س خونه رو میزاره رو سرش با گریه میره سراغ باباش باباااااااا مامان چشاشو بسته خوابیده
اینم بگم که اصلا تنها نیست تا بترسه یا خسته بشه خواهرش همبازیشه ولی همش چسبیده بمن از شدت خواب چشام بزور باز میشن
دیشب نصفه شب از خواب پرید رفتم پیشش بهم میگفت تو نخواب بزار من بخوابم بعد چشاتو ببند 😐😐😐😐🚶