من خونه پدر شوهرمم،دو تایی با هم زندگی میکنیم، از وقتی ک عروسی کردیم یا خوابه یا سرش تو گوشیه،اصلا تو خونه کار نمیکنه فک میکنه مهمونه ،اگه یخچالشونم میوه هاش خراب بشه نمیاد ک تمیز کنه،چند روز پیش داشت لهجمو مسخره میکرد چن بار خندید جوابش ندادم،آخر کاری گفتم خودت مسخره عالمی منو مسخره میکنی،ی کم شعور و شخصیت هم داشتی بد نبودتازگیا غذا هم ک درس میکنم نمیخوره میگ دوس ندارم برا خودش غذا درس میکنه،خیلی نسبت ب هم سرد برخورد میکنیم،اعصابم نمیکشه باهاش حرف بزنم بگم چرا هیچ کاری تو خونه نمیکنی،ب نظرتون کار درستیه با شوهرم صحبت کنم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم خونه نداشتیم،خسته شدم از بس اینجا بی خودی کار کردم ،فک میکنه خدمتکارشم،ن ظرف میشوره،ن غذا درس ...
عیبی نداره خودت کار هارو بکن نزار دست به سیاه و سفید بزنه اینجوری حس معذب بودن بهش دست میده یه طوره همه کارهارو بکن انگار خونه توه اون فراری میشه
زیبایی یک زن را باید از نگاه او دید ، زیرا چشمان یک زن دروازه ی قلب اوست ، جایی که عشق در ان زندگی میکند تلاش نکنید انسان موفقی باشید ، برای با ارزش شدن تلاش کنید زندگی درباره ی یافتن خود نیست ، درباره ی ساختن خود است شما تبدیل به ان چیزی می شوید که به ان فکر میکنید
عزیزم خونه نداشتیم،خسته شدم از بس اینجا بی خودی کار کردم ،فک میکنه خدمتکارشم،ن ظرف میشوره،ن غذا درس ...
ببینمنم همین جور شد بعد ازدواجم خاهرشوهرم با دوتا بچه قار کرد اومد خونه مادرشوهرم من همه کاراشو نو انجام میدادم کلیم حرف میزدن بهم حتی ماه رمضون من روزه بودم اونا روزه نمیگرفتن مجبور بودم ناهار صبونه آماده کنم واسشون چایی دم کنم ظرفاشونو بشورم ب خیال خودم ب کسیم چیزی نمیگفتم کنگن فلانی زن زندگی نیس ولی دیدم خیلی سواستفاده میکنن سه مترم زبون دارن تو همون ی اتاق ک بهم داده بودن جدا شدم
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی...یادت بخیر یار فراموش کار من🙂✌