میتونه ورزش کنه میتونه رژیم بگیره
میتونه پیاده روی کنه
این همه کار میشه کرد
افسردگی آخرین کاریه که میتونه بکنه
تازشم توی بیوش زده بود قد و وزنشو دیگه میگه خواستگار ندارم بیام چی بگم بهش؟
خاله من چاق بود همش پرخوری و یکجا نشینی هرچقدر مادرم یواشکی میبردش دکتر تغذیه انگار نه انگار به خانوم برمیخورد که چرا به وزنم گیر میدید
از سن خاص ازدواجش که گذشت و اون غرورشو گذاشت کنار ... شروع کرد باشگاه رفتن پیاده روی کردن و شد باربی
چقدرم زیباست
تحصیل کرده و همه چی تموم
این وزنش مانع ازدواجش شد الانم میگه کاش اون موقع انقدر جبهه نمیگرفتم و الکی فقط وقتمو تلف نمیکردم
الانم شاغله هرچی خواستگار داره همه ازدواج دومی هستن اینم ۴۵سالش شده میگه دیگه حوصله مسعولیت رو ندارم