مطب گردي دكتر فتح سامي:
تاريخ دوشنبه7 تيرماه 98 (از ساعت 8 تا ساعت 12 شب)
بچه ها دوشنبه ها بهترين زمان براي ديدن نمونه كاراي دكتر سامي هست و فقط در اين روز عمليهاي قديمي ميايند براي معاينه يا كشيدن بخيه. پس بهترين زمان براي مطب گردي اين روز است. اما منشي ايشون ترجيحا نميذاره كسي در روز دوشنبه اونجا بياد ولي اگه كسي اصرار داشته باشه منشي بهش يه آفر ويژه ميده: ميتوني دوشنبه بياي، مريضها رو ببيني، اسم اونها رو بپرسي و بعد از اخرين مريض در ساعت پاياني مطب بري پيش دكتر و اسامي مدنظرت رو بخوني تا دكتر كيس به كيس از توي كامپيوترش عكس قبل و بعد رو بياره بيرون و برات تحليل كنه! اين آفر عالي بود بنظرم! اما بايد 40 هزار تومان از جيب مبارك پرداخت كني! بازم بنظر من ميصرفه!
نكته جالب ماجرا اين هست كه اين آفر رو قبول نكني حتي نميذاره 30 ثاينه اونجا وايستي و از دور هم كسي رو ببيني!
بهشون گفتم ولي آخه من قبلا هزينه ويزيت رو دادم و مشاوره شدم با دكتر ولي اونموقع چرا بمن نگفتيد ميتونم چنين آفري داشته باشم!؟ گفتند ميخواستي بپرسي! جواب منطق و كوبنده اي بود (!!)... سكوت!
بهرحال من اين پيشنهاد رو پسنديدم، چون مواردي از دكتر ديده بودم كه دلم ميخواست عكس قبل رو هم بهم نشون بده و يا توضيح بده كه چرا بيني اون شكلي شده!!
(مثلا همون عكسي كه چندروز قبل ازتون نظرسنجي كردم و خيلي بزرگ بود يكي از ابهامات من بود!)
البته اينم بگم براي همين آفر هم شما بايد از قبل وقت گرفته باشي و نبايد سرزده بري... چون ممكنه وقت دكتر تا اخر شب پر باشه.
خلاصه منشي جان (اين كه ميگم جان دليل داره چون حسم بهش خوب نبود كلا! ) بعد از دريافت 40 هزار تومان مبلغ نقد (چون اونجا فقط پول نقد قبول ميكنند و نميتوني كارت بكشي) بالاخره چشماشون برق خاصي زد و لبخندي بر لبشون نشست و يه برگه و يه خودكار به من دادند گفتند حالا ميتوني آزادانه بچرخي بين مريضامون!
بچه ها من بعلت شرايطم و اينكه از محل كارم ميرفتم و ترافيك هم زياد بود متاسفانه خيلي دير رسيده بودم و خيلي از كيسها رو از دست داده بودم،
ما سه نفر بوديم كه قرار بود از اين آفر استفاده كنيم! وقتي كاغذ سفيدم رو با كاغذ پر از اسم اونها مقايسه كردم احساس شكست خاصي داشتم! ديديد وقتي بابت هرچيزي پول پرداخت ميكنيد جديتر به موضوع توجه ميكنيد؟ منم انگار چون بابت ديدن كيسها ملزم به پرداخت وجه نقد شده بودم كميت (يعني تعداد بازديد ها) برام يه شاخص شده بود و ميگفتم اي بابا پول دادم كاش حداقل بيشتر آدم ببينم! خلاصه شما اگه خواستيد بريد زودتر بريد كه احساستون بهتر باشه!
خب خيلي مقدمه حرفام طولاني شد.. بقول شاعر ميگن نميدونم از چي چي بكاه و بر چي چي بيفزا ! (يادم رفته اگه يادتون اومد بگيد لطفا )
بريم سراغ نمونه ها:
1- دختر خانمي با دماغي بسيار زيبا نشسته بود كنار پدرش، كنارشون رفتم. تبريك گفتم بخاطر اين همه تقارن و زيبايي بيني! با اينكه فكرميكردم دماغ اوليه ايشون حتما يك استخوني بزرگ بوده باشه ولي گفت گوشتي بوده! (توي دلم گفتم خب حتما ايشون دقيق تعاريف نوع دماغ رو بلد نيست و حتما به دماغي كه غضروف زياد داره ميگه گوشتي! البته دماغ پدرش هم بزرگ گوشتي بود ولي بازم بخاطر فرم بسيار زيباي بيني ايشون بعد عمل نتونستم باور كنم دماغشون گوشتي بوده باشه! يه عكس از قبل عملش بهم نشون داد! بچه ها اغراق نميكنم ولي بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااورم نشد اون دماغ شده باشه اين دماغ! تصور كنيد يه نارنگي روي صورتتون باشه، همونجوري گرد و همونجوري بي ربط به صورت! (مي ايستم به احترام هنر دستان دكتر و اينهمه تغيير! )
2- خانمي با لبخندي بر لب به سمت من اومدند و با صدايي آرام و مهربان پرسيدند آيا من شارژر دارم؟ (خوشبختانه از اونجا كه من هرجا ميرم هرچي وسايل مورد نياز اوليه بخوام همراهم هست لذا اگه شب توي بيابون هم بمونم مشكلي ازين بابت ندارم!) شارژر داشتم و تقديمشون كردم. كنارم نشست و صحبت ما در مورد بيني ايشون آغاز شد.
ادامه دارد...