بچه ها میخام از روز عملم بگم واسه کسایی که میترسن من ساعت 9 بهم لباس دادن عوض کنم توی اتاقی که بعد عملم هم همونجا آوردنم لباسمو عوض کردم سه تا قرص بهم داده بودن خوردم با بابامو خواهرم یکم تو اتاق حرف زدم اونا رفتن بیرون من واسه اینکه خوابم نبره چون میخاستم حتما دکترو ببینم و سرحال باشم ازخودم هعی عکس میگرفتم
با دماغم خداحافظی میکردم عماغم بد نبود خدایی خیلیا بهم گفتنه واسه چی میخای عمل کنی خلاصه 9 وبیست دقیقه بردنم تو اتاق چندتا عکسو ی برگه که توش چیزایی که میخاستم انجام شه نوشته بودمو بردم تو اتاق دکتر اومد بالا سرم عکسارو دید گفت اووووه انشا نوشتی
گفتم آقای دکتر توروخدا قرتی اش نکنی آخه قبلش میگفت باید قرتی بشه گفتم طبیعی میخام دکتر بیهوشی اومد گفت حرفی نداری؟گفتم به دکتر بگین به حرفم گوش بدم ی آمپول زد به لوله سرمم و رفتم وقتی پاشدم اصن نه درد داشتم نه چیزی حس میکردم گیج بودم گفتم دکتر چطور شده گفت خوب شده دماغت بعدش رفت من هعی سوال میپرسیدم عملم چقد طول کشیدو ساعت چندهوو... اوردنم تو همون اتاق ساعت 12 و رب بود عملم یکساعتو نیم طول کشیده بود بابام اومد بالا سرم منم واسه اینکه نگران نشه از قبل عملم تعریف کردم واقعا نه درد داشتم نه حالت تهوع هیچی فقط گیج بودم اصلا بعد عمل نخابیدم چون دهنم خشک میشد خواهرم یکم بهم اب میداد پنجو نیم مرخص شدم خودم پاشدم رفتم تو اتاق عمل دکترو ببینم بعد برم خونه دکتر عمل آخرش تازه تموم شده بود داشت با بابام حرف میزد منو که دید گفت حال این بعده؟اینکه داره میرقصه!!من زود سرپا شدم تنها اذیتش تامپونو نفس کشیدن از راه دهنه که اونم واسه من ی روز بود کبودی و ورم هم اذیتم کرد الانم بالا بودن سر بینی و تو خونه موندن کلافه ام کرده چون کبودیام کامل خوب نشده هشت روزه عمل کردم با سجادیان کلینکه ارم . امیدوارم به دردتون بخوره.بچه ها هر کی ی طوره من روزه پنجم خودم از کرج رفتم سعادت آباد گچ برداشتم اما میشناسم کسایی رو که دیر سرپا شدن آدم قوی هم نیستم اتفاقا همیشه اول از همه مریض میشدم .