من از شوهرم کرونا گرفتم . با اینکه خیلی مراقب بودم .
امروز فقط بدن درد داشتم . اومدم خونه مادرشوهرم با ماسکم بودم .
بهم گف اگه فکر میکنی کرونا داری اینجا چیکار میکنی .
بعد به شوهرم گفت به خاطر سحر میترسم بگیره . دخترش .
یه نوه هم داره .
منم اومدم بیرون . با مامانم ده ساعت راهه . بدنم نمیکشه تو ماشین بشینم ده ساعت .
خودشم نمیتونه بیاد .
خیلی دلم شکست میتونست بگه برو تو اتاق قرنطینه شو ولی اینجا بمون بهت برسم .
البته مشکل از منه که انتظار دارم . فکر میکزدم مثل مادرمه . .خدا آدمو محتاج نکنه .