2777
2789
زهرا جونم دست گلت درد نکنه .............

عکسای آناهیتا به هر کتابی جلا میده ..........

عاطفه جان برای گل روی ماهت برو به صفحه1565 اون تاپیک .......... کامل نیست ها

ضحی جونم دستت طلا یک نگاه دیگه به میلت بنداز
عاطفه جونم... حتمن ایشالا.
(باورت میشه که باورم نمیشه قراره بریم؟! که کمتر از یه هفته مونده؟!)

وای زهرا... چه خوب. خدا کنه یه راهی باشه.
من که تو این فکر بودم تو اولین فرصت، برگردم و هی یکی یکی کپی کنم پستا رو یه جا! والا!

ناهید جابه جا شدین به سلامتی؟!
آراد خوبه؟! :*

پرستو... حالا خوبه دندونت؟!
اگه این ماجرای دندونپزشکی در 1 نیمه شب رو واسه مامان من تعریف کنی، میگن "این از اون کاراییه که فقط نمونه اش رو تو یزد(!) میبینی" :))))))))))... خدایی چرا تو یزد(!) این جوریه؟!
یاد عیدای خونه مادرجونم افتادم که ساعت یک شب ملت میان عید دیدنی هنوز. :))))))))))

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

پرستو جونم ببخشید رفتم آخه یاسمن بیدار شد و درگیرش بودم...الانم داره عمو مهربان میبینه یعنی عاشقشه/مثل مامانش ههههههه/....مرسی عزیزم بابت اون صفحه اما من اصلا نمیـــــتونم برم اون تاپیک اما حتمااا میــــــــتونم صبر کنم تا آماده بشه کلش....مرسی عزیزم....

زهرا جون مطمئنا عکسای آنای عزیز هر کتابی رو قشنگ میکنه...ببوسش عسل خانومو...

ضحی جون مرسی عزیزم....میفهمم باور ناپذیر بودن این سفرو!!!!تا چشم آدم به کعبه نیفته و همینطور گنبد خضرا باورش نمیشه....ایشالا به سلامتی برید و برگردید....

ببخشید من خواهرم اومده باید برم

فعلا
واقعا ضحی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا هیج کس واسه وقت هیچ کس ارزش قائل نیست . چرا روزهای عید 12 زنگ میزنن توقع دارن با لبخند پذیراشون باشیم تا 2 شب ؟؟؟؟

میدونی من همش فکر میکنم موقعی که به یک مریض میگن 7 اونجا باش فکر میکنن اون الان از هتل در اومده میخواد برگرده هتل هیچ وقتش ارزش نداره

من خوبم با ژلوفن
ولی هاشم نه طفلی معلوم نیست چکار کرده براش .....
وای از عید دیدنی ببخشید ولی من متنفرم از این رسم شلوغ صبح میری یک جا شب همون میاد دیدنت چون دیگه وقت نداره و باید 4 ام به بعد سر کار باشه
خوب نیا عزیزم هیچی نمیشه بزار 2 هفته بعد عید . مگه چی میشه .......
پرستو و عاطفه عزیز ممنون از لطفتون دوستای گلم. شما به آناهیتا لطف دارید.

راستی یادم رفت تو پست قبلی از باران بنویسم. عزیزمی خاله.

ضحی جون حتما به فکرش هستم و از نیم ساعت پیش در حال تحقیق و تفحصم. راستی این وب لاگ "روزهای مادرانه" خیلی زیبا بود. نویسنده اش خیلی قلم زیبا و روونی داره منم خوانندش شدم. مرسی ضحی جونم. البه اینو هم بگم خودت هم خیلی قشنگ و زیبا مینویسی دیشب داشتم وب لاگت رو می خوندم از مرز بیست و نه سالگی و ...... خیلی زیبا بود. بوسسسسسسسسسسسسسسسس
سلام سارایی جون ....نه خسته خواهر!ایشالا که بهترن مادر همسرتون؟رفتی بخونی بیای که!

پرستو جون از من به شما نصیحت ،هیچ وقت نزار دندونت تا این حد داغون بشه...من اگه دکتر زنان مرتب نرم برای چکاپ دندون پزشکی رو میرم چون وحشت دارم از دردش...بعدم بگرد یه دکتر خیلی خوب پیدا کن که به قول خودت برای وقت مریضاش ارزش قائل بشه ...منم همیشه از این موضوع حرص میخورم ،فکر میکنن فقط وقت خودشون براشون با ارزشه و ما چون تو اون لحظه بهشون نیاز داریم نباید هیچی بگیم....
من برای دندونام میرم پیش دوست همسری .همین چند وقت پیش یه کوچولو دندونم درد گرفت و منم زنگ زدم بهش که میخوام بیام بعد گفت بیا ببینم شاید طوری نباشه.منم گفتم نه !من میدونم یه چیزی هست که درد میکنه....دیگه از اون اصرار از من انکار ....دیگه با وقت رفتم دید گفت طوری نیست حتما خوب نخ دندون نکشیدی ...منم اصرار که نه یه چیزی هست ....خلاصه بنده خدا عکس گرفت و گفت ببین ریشه سالمه و پوسیدگی سطحی هم نداره....منم خیالم راحت شد پاشدم!بعد گفت حالا که اینقدر حساسی دوتا پوسیدگی خیلی سطحی داری بیا بدون بی حسی پر کنم منم یه ربع زیر دستش بودم و خلااااااص.....
به دندونات برس و نسبت بهشون حساس باش خواهرم!!!!حیفه....حالا درد عصب کشی و عذاب قالب گیری به کنار.....
ایشالا که شما و آقاتون هم زودتر از این درد خلاص میشید...آمین!
راستی پرستو جون شما که اینقدر نشونه از خودت به جا میزاری ،بازم پرستو صدات کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

عصری خواهرم یاسمن رو برد خونه مامانم و منم مجبور شدم برم و الان اومدیم خونه....حالا پدر و دختر خوابن و من ذل زدم به مانیتور ...انگار نه انگار فردا ساعت هشت خانمه میاد
عاطفه برو بخواب........وجدان درد گرفتم،بخاطر کارگر فردات......تا الانم بیدار موندی خیلی هست.انشاله فردا کارات خوب و عالی پیش بره.
بازم میگم به به بوی عید داره تو خونه ات میاد....به به.
از این حال وهوا هم بیا بیرون دیگه.........فکر عید وبوی عید باش
خیلی خوبه که واقعا تونستی خودت را حفظ کنی.
حس کردم از خودم بزرگتری.......حس خوبم گفت.
ولی واقعا فکر کنم سخت باشه تو این تفاوت اعتقادی ها ادم بخواد خوب باشه....خوب احترام بذاره....به نظر خودم که هنره،برخورد درست با مردم با هر مذهب واعتقادی که طرف باشه
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  8 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  10 ساعت پیش