چشمت بی بلا پرستو جونم. همونجور که درسا گفت تو سایت عکس یکسری از بچه ها نیفتاده از جمله کوروش و رسا کوشا و .... ولی کپی که میکنی تو خود سیستم باز میشه و عکس ها کامل میفته. منظورم این بود که اگه میتونی سایزشو کوچیک کنی تا عکس همه فینگیل ها باشن... بازم ببخشید .گلم کارت که حرف نداره و بیست بیستی.
سلام
برم بخونم بیام
فقط بگم این کارگر نامرد!!! دیروز و پریروز منو سر کار گذاشت و امروز در خدمت کارگر مامانم هستم که البته آقا هستن .....
الانم مثلا باسرش نشستم ،اصلا حواسم بهش نیست...
برم بخونم بیام
فقط بگم این کارگر نامرد!!! دیروز و پریروز منو سر کار گذاشت و امروز در خدمت کارگر مامانم هستم که البته آقا هستن .....
الانم مثلا باسرش نشستم ،اصلا حواسم بهش نیست...
سلامممممممم
خوبین ؟ خوشین ؟
خسته خسته خستم.
خوب شد اینجا رو پیدا کردم دلم براون تنگش شده بود. این چند روز مشغول کارهای مادر شوهر بودم و بازم هستم. یکروز بعد از اینکه مادر شوهرم مرخص شد یعنی سه شنبه خواهر شوهرم رفت تهران و من موندم و ایلیا و کلی کار و یه مادر شوهر مریض و کوفت و خمیر و از همه مهم تر خود لوس کن و خود تحویل بگیر
. هنوز هم خوب نشده و فکر تنکنم به این روزدی ها از رختخواب بلند بشه. با اینکه زن عموشم مییاد کمک و باباشم کلی کمک میکنه ولی با اداره و ایلیا و مهمونهاشونو و... خسته میشم. امرزوم چون ایلایظهر نخوابیده بود و همش گریه میکرد پاشدم اومدم خونه طفلی شامم بهش یکم ماست ددادم که اونم برگردوند. نیمدونم چشه. البته تو این گیرو ویر داره دندون اسیا در میاره چند شب وید پشت سر هم بیدار میشد و همش گریه میکرد پریروز دیدم لثه اش پاره شده بد جور هم شده بود خیلی درد داشت انگار . قربونش بشم نیمتونم و وقت نمیکنم بهش برسم و نازشو بکشم.
نمیدونم کی میشه به وضع سابق برگردم. نیمدئونم چرا وقتی ادم یه چیزی رو از دست میده تازه قدرشو میدونه.
الان به قدری خوابم مییاد که نیمدونم چطور نمازمو بخونم. اومدم س بزنم ببینم چه خبره ولی نیمتونم بخونم.
فقط دیدم ضحی جون نوشتن سه شنبه دارن میرن . انشاله به سلامتی. دوست خوبم میدونم یادت نمیره ما رو هم دعا کنی. خواهشن منو هم مخصوص دعا کن . خیلی احتیاج دارم.قربون شما و سینا گلی و بقیه دوستهای نازمو فسقلی ای خوردنی شون بشم من.
شیوا هم کم مونده بیاد حتما.
دلم برا همه تنگ شده.
خوبین ؟ خوشین ؟
خسته خسته خستم.
خوب شد اینجا رو پیدا کردم دلم براون تنگش شده بود. این چند روز مشغول کارهای مادر شوهر بودم و بازم هستم. یکروز بعد از اینکه مادر شوهرم مرخص شد یعنی سه شنبه خواهر شوهرم رفت تهران و من موندم و ایلیا و کلی کار و یه مادر شوهر مریض و کوفت و خمیر و از همه مهم تر خود لوس کن و خود تحویل بگیر
. هنوز هم خوب نشده و فکر تنکنم به این روزدی ها از رختخواب بلند بشه. با اینکه زن عموشم مییاد کمک و باباشم کلی کمک میکنه ولی با اداره و ایلیا و مهمونهاشونو و... خسته میشم. امرزوم چون ایلایظهر نخوابیده بود و همش گریه میکرد پاشدم اومدم خونه طفلی شامم بهش یکم ماست ددادم که اونم برگردوند. نیمدونم چشه. البته تو این گیرو ویر داره دندون اسیا در میاره چند شب وید پشت سر هم بیدار میشد و همش گریه میکرد پریروز دیدم لثه اش پاره شده بد جور هم شده بود خیلی درد داشت انگار . قربونش بشم نیمتونم و وقت نمیکنم بهش برسم و نازشو بکشم.
نمیدونم کی میشه به وضع سابق برگردم. نیمدئونم چرا وقتی ادم یه چیزی رو از دست میده تازه قدرشو میدونه.
الان به قدری خوابم مییاد که نیمدونم چطور نمازمو بخونم. اومدم س بزنم ببینم چه خبره ولی نیمتونم بخونم.
فقط دیدم ضحی جون نوشتن سه شنبه دارن میرن . انشاله به سلامتی. دوست خوبم میدونم یادت نمیره ما رو هم دعا کنی. خواهشن منو هم مخصوص دعا کن . خیلی احتیاج دارم.قربون شما و سینا گلی و بقیه دوستهای نازمو فسقلی ای خوردنی شون بشم من.
شیوا هم کم مونده بیاد حتما.
دلم برا همه تنگ شده.
سلام
صبحتون بخیر
من همچنان کارگر دارم و از هشت بیدارم و هی هیس هیس میکنم به این کارگر بیچاره که یه وقت یاسمن خانم بیدارنشه...دیروز از هفت و نیم که این آقاهه!اومد تا دو و نیم بیدار بود و اصلااا به خواب راضی نمیشد و همش هم بالا سر این آقاهه ایستاده بود....
خب من دیروز رفتم خوندم ولی تقریبا چیزی یادم نمونده!فقط
پرستو جون من که اصلا عکسی ندیدم صفحه اول:(با کپی هم چیزی نصیبم نشد یعنی مشکل از اینترنتمه؟؟؟؟راستی آهنگی هم نشنیدم:((((
نگار جونم صبر داشته باش....تو از پسش برمیای...خدا خودش بهت توان و اجر میده...ایشالا ایلیا هم زودتر دندونش درمیاد و از کسلی درمیاد....ببوسش
ضحی!وای !سه شنبه؟؟خوش به سعادتتون...ایشالا به سلامتی برید و برگردید....
مانلی،سارایی ،درسا،نغمه،زهرا،....بوووووس
صبحتون بخیر
من همچنان کارگر دارم و از هشت بیدارم و هی هیس هیس میکنم به این کارگر بیچاره که یه وقت یاسمن خانم بیدارنشه...دیروز از هفت و نیم که این آقاهه!اومد تا دو و نیم بیدار بود و اصلااا به خواب راضی نمیشد و همش هم بالا سر این آقاهه ایستاده بود....
خب من دیروز رفتم خوندم ولی تقریبا چیزی یادم نمونده!فقط
پرستو جون من که اصلا عکسی ندیدم صفحه اول:(با کپی هم چیزی نصیبم نشد یعنی مشکل از اینترنتمه؟؟؟؟راستی آهنگی هم نشنیدم:((((
نگار جونم صبر داشته باش....تو از پسش برمیای...خدا خودش بهت توان و اجر میده...ایشالا ایلیا هم زودتر دندونش درمیاد و از کسلی درمیاد....ببوسش
ضحی!وای !سه شنبه؟؟خوش به سعادتتون...ایشالا به سلامتی برید و برگردید....
مانلی،سارایی ،درسا،نغمه،زهرا،....بوووووس
خب در همین لحظه یاسمن بیدار شد اومده تو هال میگه:سلام عمو!!!
سلام خوبید یه مدته خیلی بدو بدو دارم به همین خاطر چون فرصت نمی کردم نوشته ها رو بخونم اینجا نمی اومدم
اما دلم براتون تنگ میشه
به همین خاطر تصمیم گرفتم روزی یه خط هم که شده پست بزارم تا منو فراموش نکنید و بدونید که دوستتون دارم
اما دلم براتون تنگ میشه
به همین خاطر تصمیم گرفتم روزی یه خط هم که شده پست بزارم تا منو فراموش نکنید و بدونید که دوستتون دارم
سلام شادی جون
ما شما و رونیکای گلتو فراموش نمیکنیم....مطمئن باش....هر چند که دوست داریم اینجا ببینیمت،تصمیم خوبی هم گرفتی:)))
ما شما و رونیکای گلتو فراموش نمیکنیم....مطمئن باش....هر چند که دوست داریم اینجا ببینیمت،تصمیم خوبی هم گرفتی:)))
سلام و صد سلام...
مانلی جون مرسی عزیزم ما خوبیم.
ممنون ضحی جون.
من که هنوز خونه تکونی رو شروع نکردم. اصلا قلق زندگی ام دستم نیومده. هر چی می خوام باید دنبالش بگردم... پارسال عید که موقع جابجایی خواهرم آشپزخونه رو چید دیگه تغییر اساسی ندادم.... اصلا نمی دونم از کجا شروع کنم...از آشپزخونه خوبه؟ یا از اتاق ها؟ یا بالکن؟ یه مدت هم که نبودم خونه کلی سرگردون شدم...
مانلی جون مرسی عزیزم ما خوبیم.
ممنون ضحی جون.
من که هنوز خونه تکونی رو شروع نکردم. اصلا قلق زندگی ام دستم نیومده. هر چی می خوام باید دنبالش بگردم... پارسال عید که موقع جابجایی خواهرم آشپزخونه رو چید دیگه تغییر اساسی ندادم.... اصلا نمی دونم از کجا شروع کنم...از آشپزخونه خوبه؟ یا از اتاق ها؟ یا بالکن؟ یه مدت هم که نبودم خونه کلی سرگردون شدم...
سلام سلام
بابا چرا اینجا اینقدر خلوته؟
عاطفه خوبی؟ یاسمن گلی خوبه ؟ بروبچ کجان؟
شادی جون خوبی ؟ طرف های سعادت آباد شو لباس دیگه ندارید ؟
بابا چرا اینجا اینقدر خلوته؟
عاطفه خوبی؟ یاسمن گلی خوبه ؟ بروبچ کجان؟
شادی جون خوبی ؟ طرف های سعادت آباد شو لباس دیگه ندارید ؟
سلام به همگی
خوبین ؟؟؟
پرستو ............ خدا رو شکر به خیر گذشته .. چقدر قدش ماشالله بلنده ......... بوس بوس
خوبین ؟؟؟
پرستو ............ خدا رو شکر به خیر گذشته .. چقدر قدش ماشالله بلنده ......... بوس بوس
سلام
خوبین؟!
می بینین؟! دست از سر اینجا بر نمیدارم من. جز کارای واجب روزمره م شده. مثه آب دادن گلدونام. انگار اگر نیام سر بزنم و بهش برسم یه بلایی سرش میاد. :دی
چه خبرا؟!
پرستو... کلن سعی کن کتری، قابلمه، هر چی... رو روی شعله های عقبی گاز بذاری. اینطوری حتی اگر به در فر دست بزنن یا اجاق رو تکون بدن هم خطرش خیلی کمتره.
خدا رو شکر که به خیر گذشته.
:*
راستی... ایمیل یاقوت رو واسم ایمیل میکنی؟! می خوام عکس الگوی شکوفه رو واسش بفرستم.
:*
بچه ها چون تا وقتی من برگردم دیگه هفته آخره و احتمالن خیلی ها دیگه نیستن یه چیزای کوچولویی که راجع به تولد مونده رو بگم؟!
با اجازه...
فکر کنم همه چیز ردیف شد و یه مسوولی پیدا کرد، به جز خرید ظروف یک بار مصرف.
البته یاقوت جون داوطلب شدن برای خریدش، اما چون خیلی کارای دیگه هست که زحمتش رو یاقوت داره میکشه و یادمه بعد از جلسه ستاد تولد(:دی) دوستای دیگه هم دوست داشتن مشارکت عملی داشته باشن، اگر از دوستان دیگه کسی هست که میتونه این کار رو بکنه، لطفن بگه که خیالمون از این یه مورد هم راحت باشه. :)
البته فکر کنم شاید چون من گفتم روز قبل ظرفا تو مکان تولد باشه کسی داوطلب نشد... حالا روز قبل هم نه... ولی اونی که داوطلب میشه اقلن یه ذره زودتر از بقیه بیاد. هوم؟! :)))))
بعد عروسکا چی میشه راستی؟!
ببخشید من اینقدر گیر تولدم به خدا... :)
بعد... حالا ایشالا میام بازم تا قبل از رفتن... ولی اشکال نداره الان از همه تون بخوام که اگر با نوشته هام، نا خواسته رنجوندمتون، منو ببخشید؟!
خب پر حرفم دیگه... راجع به همه چی هم نظر میدم... سر این ماجرای تولدم هم که دیگه نور علی نور شده... خلاصه اش که می خوام بگم عاشق همه تونم، و اگر حرفی، نوشته ای ، چیزی باعث ناراحتی تون شده، هیچ منظوری پشتش نبوده و امیدوارم ببخشیدم. :*
بر میگردم "ایشالا". :)
خوبین؟!
می بینین؟! دست از سر اینجا بر نمیدارم من. جز کارای واجب روزمره م شده. مثه آب دادن گلدونام. انگار اگر نیام سر بزنم و بهش برسم یه بلایی سرش میاد. :دی
چه خبرا؟!
پرستو... کلن سعی کن کتری، قابلمه، هر چی... رو روی شعله های عقبی گاز بذاری. اینطوری حتی اگر به در فر دست بزنن یا اجاق رو تکون بدن هم خطرش خیلی کمتره.
خدا رو شکر که به خیر گذشته.
:*
راستی... ایمیل یاقوت رو واسم ایمیل میکنی؟! می خوام عکس الگوی شکوفه رو واسش بفرستم.
:*
بچه ها چون تا وقتی من برگردم دیگه هفته آخره و احتمالن خیلی ها دیگه نیستن یه چیزای کوچولویی که راجع به تولد مونده رو بگم؟!
با اجازه...
فکر کنم همه چیز ردیف شد و یه مسوولی پیدا کرد، به جز خرید ظروف یک بار مصرف.
البته یاقوت جون داوطلب شدن برای خریدش، اما چون خیلی کارای دیگه هست که زحمتش رو یاقوت داره میکشه و یادمه بعد از جلسه ستاد تولد(:دی) دوستای دیگه هم دوست داشتن مشارکت عملی داشته باشن، اگر از دوستان دیگه کسی هست که میتونه این کار رو بکنه، لطفن بگه که خیالمون از این یه مورد هم راحت باشه. :)
البته فکر کنم شاید چون من گفتم روز قبل ظرفا تو مکان تولد باشه کسی داوطلب نشد... حالا روز قبل هم نه... ولی اونی که داوطلب میشه اقلن یه ذره زودتر از بقیه بیاد. هوم؟! :)))))
بعد عروسکا چی میشه راستی؟!
ببخشید من اینقدر گیر تولدم به خدا... :)
بعد... حالا ایشالا میام بازم تا قبل از رفتن... ولی اشکال نداره الان از همه تون بخوام که اگر با نوشته هام، نا خواسته رنجوندمتون، منو ببخشید؟!
خب پر حرفم دیگه... راجع به همه چی هم نظر میدم... سر این ماجرای تولدم هم که دیگه نور علی نور شده... خلاصه اش که می خوام بگم عاشق همه تونم، و اگر حرفی، نوشته ای ، چیزی باعث ناراحتی تون شده، هیچ منظوری پشتش نبوده و امیدوارم ببخشیدم. :*
بر میگردم "ایشالا". :)
سلام
من و که یادتون هست.همون حاضره همیشه غایب.
اومدم بگم من هرروز میام سر میزنم دلم براتون خیلی تنگ شده بود گفتم یه خطی بنویسم تا شما هم من و یادتون نره.
پست ضحی رو هم دیدم گفتم که پس همین الان بنویسم.من حاضرم اگه این افتخارو بهم بدین ظرفارو بخرم و بیارم .خونمون هم به شما نزدیکه برام راحته.
فقط تعدادش و شکلشو بهم بگین که بد سلیقگی نشه دیگه.
راستی اینم بگم تا یادم نرفته ضحی جون مارو از دعا فراموش نکنی خانومی.
راستی خدارو شکرکه به خیر گذشته پرستو جون.
ببخشید نیومده این همه حرف زدم.
من و که یادتون هست.همون حاضره همیشه غایب.
اومدم بگم من هرروز میام سر میزنم دلم براتون خیلی تنگ شده بود گفتم یه خطی بنویسم تا شما هم من و یادتون نره.
پست ضحی رو هم دیدم گفتم که پس همین الان بنویسم.من حاضرم اگه این افتخارو بهم بدین ظرفارو بخرم و بیارم .خونمون هم به شما نزدیکه برام راحته.
فقط تعدادش و شکلشو بهم بگین که بد سلیقگی نشه دیگه.
راستی اینم بگم تا یادم نرفته ضحی جون مارو از دعا فراموش نکنی خانومی.
راستی خدارو شکرکه به خیر گذشته پرستو جون.
ببخشید نیومده این همه حرف زدم.
عزیزان منم حاضرم ظرف هارا بخرم فقط لطف کنید تعداد ورنگ و اندازه رابگید چون من درجریان هیچی نیستم ضحی جان اگه خواستی تلفنت ایمیل کن تا من بزنگم و جزییات خرید بدونم
پرستو جون من تو خود شرکتم. تو آژانس نیستم . دوستای آژانسی هم نداریم ولی یه شماره بهت میدم
بده به خواهرت که باهاشون تماس بگیره .بگه همکاراتون تو ایران ایر شماره دادن.شاید درست بشه 09121235580
09376300643
وای الان کلی ناراحتم پرستو .هم بابت آراد هم خواهرت
بده به خواهرت که باهاشون تماس بگیره .بگه همکاراتون تو ایران ایر شماره دادن.شاید درست بشه 09121235580
09376300643
وای الان کلی ناراحتم پرستو .هم بابت آراد هم خواهرت
سلام پرستو ........... خوبین ؟
تینا چطوری ؟
عاطفه .. نه خسته !
ضحی .......... به سلامت برید و برگردید به امید و لطف خدا ...
یاقوت گفت که مسافرته ... حتما نرسیده میل و بخونه . کمی منتظر باشی میاد ............
تینا چطوری ؟
عاطفه .. نه خسته !
ضحی .......... به سلامت برید و برگردید به امید و لطف خدا ...
یاقوت گفت که مسافرته ... حتما نرسیده میل و بخونه . کمی منتظر باشی میاد ............
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز