بعد از یه سال عشق و عاشقی و سختی کشیدن دو طرفه یهو خیانت کرد🥺
همینجوری ک اون منو یه اشغال فرض کرد و خیانت کرد
منم مثل اشغال پرتش کردم بیرون از زندگیم
دیروز زنگش زدم هرچی تو دلم بود گفتم و از دیروز یکم آرومترم وگرنه اینجوری میترکیدم
اما خب کلاس دارم درس دارم ولی هالم خوب نیست
قلبم اتیشه
همش میخام چکش کنم دست خودم نیست
دارم روانی میشم حتی مامانم دیشب فهمید گیر داد چته
بگید چیکار کنم
چقد طول میکشه فراموشش کنم
دوست بودیم و ۱۷ سالمه