شوهرم شبا میره بیرون گیم میزنه بعد که میاد خونه پای لپ تاپ بازی میکنه پیش من و بچه هام نیست هیچ جاهم نمیبرتمون بخدا انگار جادوش کردن خانواده شوهرمم همه جا میرن منو با خودشون نمیبرن
نه شوهر خوبی که بهم توجه کنه نه خانواده درست درمونی خانواده شوهرمم بهم توجه نمیکنن خسته شدم
خوب منم بچه سومین ناخواسته بودش،یک ونیم سال فاصله دارن،اما خوب سقط نکردم هرچی شوهرم گفت مامانم قبول نکردم،بااینکه ناراحت بودم شبا تا صبح خوابم نمیبرد،الانم بمونیم سالشه خانمی شده واسه خودش،سخته خیلی سخت شبتاب بیدارمیموندم،یکیش بغلم یکیش روپا هام،هرکی گفت ناخواسته،بگو خواستم که نگهش داشتم.
ایمسری همچین زرایی زدن بگو اولا اینکه خدا خاسته یوده الان انقد برام شیرینه فکرشو ک میکنم میبینم خدا دوسم داشته ک عین یه معجزه اینو گذاشته تو دامنم
من اینجوری ک میگم لال میشن
خب تو با بچه هات خوش باش
میدونم سخته ولی آدمیزاد خیلی زودتر از اونی که بدونه به هر چی عادت میکنه
تو دوتا بچه سالم داری که این دو برگ برنده بزرگ تو زندگیته
اینقدر خودتو با بچه هات مشغول کن که ذهنت اصلا نخواد شوهرت باشه
یه هنری هم یاد بگیر تو خونه انجام بده مثلا بافتنی دوست من تازه یاد گرفته کلی جیز میبافه
نمیگم به شوهرت بگو از بازی دست بکش چون‌میدونم تا حالا هزار تا گفتی🙂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز