دو نفر همو دوست دارن
اما از نظر فرهنگی و عقیدتی زیاد به هم نمیخورن
ولی همو خیلی دوست دارن. یه سال باهم بودن کلی خاطره خوب حرفای خوب ابراز علاقه و همه چی...تو همه چی باهم خوبن بجز همین اختلاف فرهنگی و عقیدتی کوچیک البته،
نه خیلی بزرگ. اختلافات کوچیک اما خیلی مهم!
عاشق همن ولی بخاطر همون اختلافای فرهنگی و اعتقادی نمیتونن باهم زندگی کنن. اگرم بخوان زندگی کنن دلشون باهم صاف نیست
اینجا کدومش سخت تره؟ طلاق و چشم بستن رو اون همه خاطره و علاقه؟
یا موندن و ساختن با اختلافایی که هیچ موقع حل نمیشه؟
شما بودین طلاقو انتخاب میکردین یا موندن و؟
چرا؟