سلام
ی رمانی بود دختره ی پدرمعتاد داره بعد دختره خونه مردمو تمیزمیکنه ی روز ازطرف اونجایی که کارمیکنه دختره رو میفرسته خونه ی پسره پسره میخاد بهش تحاوز کنه که دختره فرارمیکنه بعد ی مدت این پسره مهمونی داره این دختره بای زن دیگه میفرستن خونه این پسره برای کمک زنه بخاطر بچش میره خونه این پسره باشیش نفردیگه ب دختره تجاوز میکنه وزیر پل میندازه بعد بابای دختره بخاطر قورت دادن مواد میمیره دختره میره پیش مادرش ولی شوهرمادرش بهش چشم داره دختره حامله میشه پلیس پروندش عقیمه بچه دختره رو میخاد دختره ی مدت پیش پلیسه با مادرش زندگی میکنه بعد میفهمه اون پسری که بهش تجاوزش شده فامیل پلیسس فرار میکنه میره پیش ی پیرزن زندگی میکنه بعد اون پیرزنه دختره رو میفرسته جابرادرش حسین تواصفهان بچشو ازدست میده دادا پیرزنه دختره رو میبره بهزیستیو....