وقتی محدثه عزیزم خبر بارداریش را به ما داد همگی خوشحال شدیم که دوستی دیگر به جمع ما اضافه شده است
محدثه در دوران بارداری سختیهای زیادی را تحمل کرد
همراه امیر علی عزیزش پشت در اتاق عمل ایستاد و برای سلامتی همسر عزیزش دعا کرد
همراه امیر علی نازش به دنبال خونه می گشت
همراه امیر علی خوشگلش اسباب کشی کرد
همراه امیر علی نازش دلش برا خونه خودشون تنگ می شد
و همراه امیر علی نازش نه ماه زندگی کرد تا اینکه در نهم خرداد ماه سال 1390 خواست یگانه فرزندش را به دنیا بیاورد غافل از اینکه وجود امیر علی نازم به وجود مادر گره خورده است ...
حادثه (مامان امیر علی)
*کاربر تایید شده*
پست ها: 586 | عضویت: 27/7/1389 1390/3/13 10:29 ب.ظ
انقدر نگران امیرعلیم که به کل درد خودم از یادم رفته....
آخه زایمان خیلی سختی داشتم!!!
خدا رو شکر که برای زایمان طبیعی اصرار نکردم وگرنه الان امیرعلیمو نداشتم!!!
پسرم به رحمم چسبیده بوده و جدا نمی شده!!!
از زایمان فیلم گرفتن!!! 4 نفر افتادن روی من و به شکمم فشار میاوردن که بچه جدا بشه!!!
همچین زور می زدن که کل تخت تکون می خورده.....
و با لطف خداوند یکتا امیر علی مانکن در آغوش مادر جای گرفت و چه زود یک سال از آن روز گذشت
یک سالگیت مبارک امیر علی گلم