2777
2789
عنوان

یادروز زایمانم میفتم خندم میگیره😆

| مشاهده متن کامل بحث + 121255 بازدید | 1273 پست

من سزارین بودم، همین رفتم اتاق عمل فشارم رفت بالا اما بازم عمل کردن ولی واقعا حالم بد بود گذاشتنم تو ریکاوری فشارم پایین نیومد خیلی اونجا نگهم داشتن یه رگ میخواست بگیرن از دستم نتونستن آخر یه پرستار مرد از بخش دیگه آوردن تا رگمو گرفت، منم بی حسیم رفته بود درد داشتم گریه میکردم،  یعنی وقتی از رو تخت اتاق عمل بلندم کردن گذاشتن رو تخت دیگه بلند جیغ زدم گریه کردم، بردنم  تو بخش یعنی بلند بلند داد میزدم بهم مسکن بزنین درد دارم همینجوری هم گریه میکردم، حالا من خیلی خجالتیما اما از درد نمیدونستم چیکار میکنم، بعدشم که مسکن  زدن تا صبح خوابیدم، فرداش با چه سختی از تخت بلند شدم با یه آمبولانس بردنم یه بیمارستان دیگه اکو و نوار قلب گرفتن ازم به خاطر فشارم، یعنی آمبولانس از رو سرعت گیرا رد میشد من میمردم و زنده میشدم و هم زمان یه آخ بلند میگفتم، در کل تا ده روز خیلی درد کشیدم بعد اینکه بخیه هامو کشیدم خوب شدم 

یه دونه پسر دارم من قند و عسل دارم من شاخه نبات و نقل تر بغل بغل دارم من   پسر دارا خوشبخت ترین آدمای روی زمینن    عاشقتم پسر یکی یه دونه م  

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بیهوش بودین یا بیحس کی فشارتون رفت بالا؟

بی حس بودم، تو کمرم آمپول زدن بی حس شدم ، بیرون اتاق عمل فشارم گرفتن خوب بود همین رفتم تو اتاق قبل آمپول زدن فشارم رفت بالا، تا دو ماه هم فشارم بالا بود 

یه دونه پسر دارم من قند و عسل دارم من شاخه نبات و نقل تر بغل بغل دارم من   پسر دارا خوشبخت ترین آدمای روی زمینن    عاشقتم پسر یکی یه دونه م  
عزیزم مشکل فشار داشتی؟

نه اصلا ، نوار قلب و اکو هم سالم بود، نفهمیدم واسه چی بود تا دوماه فشارم بالا بود 

یه دونه پسر دارم من قند و عسل دارم من شاخه نبات و نقل تر بغل بغل دارم من   پسر دارا خوشبخت ترین آدمای روی زمینن    عاشقتم پسر یکی یه دونه م  

فک کنم بیمارستان دولتی بودی منم یبار رفتم بیمارستان یه خانم داشت داد میزد جیغ میزد هیچکاری نمیکردن... شوهرم اونو دید دستمو گرفت گفت پاشو بریم شخصی وقت بگیر اینجا بمونی یچیت میشه .. هیچی دیگه صبح رفتم یه بیمارستان تو تهران همون موقع وقت داد گفت فردا بیا برای زایمان چقدهههه که دستش خوب بود اقا هم بود من دوساعت بعد اینا پاشدم راه رفتم فرداشم رفتنی خونه چهار طبقه خودم رفتم بالا 😂 

یادش بخیر شوهرم همش نگران من بود بارداریم سخت بود... فرض کن اومد منو دید بعد عمل اصلا بچه یادش رفت گفت خودت خوبی حالت خوبه . بعدش خودم گفتم میخوای بچه ببینی تازه یادش افتاد 😂😂

من کلا روز زایمانم تصمیم گرفتم اصلا نه از کسی خجالت بکشم نه شرایط رو واسه خودم سخت کنم 😎 دو سه بار ...


والا بازم رفتارشون خوب بوده،تو شهر ما وضعیت بیمارستان دولیتیا داااااغونه،فکر کنم اگر اینجا بودی همون دفعه اول واسه باز کردن ابمیوه پاچتو میگرفت

یه نظرت بیهوشی بهتر نبود  منن فشار دارم موندم کدوم رو انتخاب کنم

بیهوشی بعدش عوارض داره ممکنه حالت تهوع و اینا داشته باشی  فک کن با اون شکم پاره بخواد عق بزنی جونت بالا میاد، واسه من بی حسی بهتر بود همون لحظه هم پسرمو دیدم خیلی لحظه قشنگی بود 

یه دونه پسر دارم من قند و عسل دارم من شاخه نبات و نقل تر بغل بغل دارم من   پسر دارا خوشبخت ترین آدمای روی زمینن    عاشقتم پسر یکی یه دونه م  

خاطره زایمان من

من برای زایمانم بی حسی زدن برام و اصلا دردی حس نمی کردم بعد تو اتاقی که بودم یه خانم دیگه داشت زایمان میکرد منم که درد نداشتم همینجوری زل زده بودم نگاه میکردم

بعد پرستار اومد گفت خجالت نمی کشی نگاه می کنی دوست داری خودتو کسی نگاه کنه 🤣

دیگه یه پرده بود کشید جلوم دیگه نتونستم ببینم 😂😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز