بچه ها بارانم یادتونه بیمارستان بودم شوهرم نمی اومد بیایین بگم چیشد صفحه 2

مدیر

عضویت: 1394/07/21

تعداد پست: 784

مادرشوهرم که تو مریضی پدرشوهرم دعوا راه انداخت و شوهرم هم رقت پیش اونا و نیومد 2روزه تو خونشون دعواست و پدرشوهرم از خونه بیرونش کرده رفته خونه دخترش اره این خداست من گناهی نداشت فقط تنها نفرینم این بود تو که می خوایی منو از چشم شوهرم بندازی خودت از چشم بیفتی نمی گم خوشحالم ناراحتم هستم اما خداشاهده خانوادم نبودن شب تا صبح تو بیمارستان تنها فقط گریه کردم

1394/09/24

18:30

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

سپید_بانو2

عضویت: 1393/11/07

تعداد پست: 76

70 سالشه؟؟ اینا به مردن فکر نمیکنن؟ اتفاقا از جمعه شب فکرم خیلی درگیرت بود

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلَاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ

1394/09/24

19:01

0 نفر لایک کرده اند ...

baran-rain

مدیر استارتر

عضویت: 1394/07/21

تعداد پست: 784

نه سپید بانو جون می گه من تا صدسال عمرمی کنم خیلیام قبل من میمیرن منظورش منم دیگه

1394/09/24

19:11

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان امیر علی

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه.

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید.

baran-rain

مدیر استارتر

عضویت: 1394/07/21

تعداد پست: 784

خیلی عذاب کشیدم اما از دیروز فقط به این باور رسیدم که منیکه دلم شکسته هست و یتیمم وفکرمی کردم خداصدامو نمیشنوه وحقم ناحق شد دیدم نه خدا طرف حقه فقط هم تو گریه هام و توبیمارستان همین یه جمله رو گفتم که خدا خودت قضاوت کن و طرف حقو بگیر اونوقت دل سوزوندن حلال میشه

1394/09/24

19:13

0 نفر لایک کرده اند ...

baran-rain

مدیر استارتر

عضویت: 1394/07/21

تعداد پست: 784

تصمیم داشتم بعد زایمانم برم برم خونم ومادرشوهرم بیاد چون خواستش بود یه دلسیر پیش نوش بمونه بعد دهم برم خونه مامانم اما تصمیمم عوض شد میرم خونه مامانم می مونم هر اتفاقی بیفته حتی از اسمون سنگ هم بباره نمیذارم پاشونو اونجا بذارندشوهرمم خواست بره باهاونا بمونه مهم نیست دیگه برام

1394/09/24

19:20

0 نفر لایک کرده اند ...

ایدا40

عضویت: 1394/02/11

تعداد پست: 1209

ناراحت نشی هاولی شوهرت خیلی بی ارادس دایم پشتت روخالی میکنه واخرسرمیگه حلالم کن

1394/09/24

19:24

0 نفر لایک کرده اند ...

سارای_جنوب

عضویت: 1394/07/26

تعداد پست: 223

منم بعد از تاپیکی که از بیمارستان گذاشتی خیلی دوس داشتم بدونم چی شد میگفتم کاش بیاد یه خبری بده

سیاست من در زندگی "صداقتم" است

1394/09/24

19:42

0 نفر لایک کرده اند ...

baran-rain

مدیر استارتر

عضویت: 1394/07/21

تعداد پست: 784

کاملا تو این 4سال همیشه اینجوری بوده ایداجون براهمین منم فکر ایندمو کردم وبهش تکیه نکردم کنارش بودم اما ته دلم اصلا بهش تکیه نکردم وبراخودم شروع کردم پس انداز پول و طلا دلم قرصه بیشترش می کنم یه خونه کوچیک اطراف می خرم برا روز مبادام

1394/09/24

20:02

0 نفر لایک کرده اند ...