2777
2789
عنوان

پدرشوهرم دلمو شکوند

200 بازدید | 9 پست

امشب شام دعوت بودیم خونشون سفره ی شامو ک جمع کردم ب مادرشوهرم گفتم ظرفارو بشورم گفت ن 

چون باردارم نمیزاره کارکنم 

بعد نشسته بودم با مادرشوهرم 

پدر شوهرم اومد گفت ظرفا تو سینگه بعد گوشی گرفته دستش منو میگفت 

کلی هم یواش یواش غر زد 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخی عزیزم منم همینطورم دلمو یه بار شکوند بدجورم . ولی ادم تو بارداری حساستر از قبلم میشه و به حمایت اطرافیان نیاز داره ولی متاسفانه همه که نمیفهمن و بی شعور دور وبر ادم زیاد هست

اخی عزیزم منم همینطورم دلمو یه بار شکوند بدجورم . ولی ادم تو بارداری حساستر از قبلم میشه و به حمایت ...

قبل من مادر شوهرم ناراحت شد بهشم گفت 

گفت توچیکارداری ب کارای زنا چرا دخالت میکنی 

مال ما برعکسه پدرشوهر دوس دارتمون

شاید آن روز ک سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد خبر از دل پررنج گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت چه گل شقایق و میخک و یاس زندگی اجباریست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792