2777
2789
خیلی خیلی سخته واقعا......باید زمان ببره تا بهش عادت کنه...ولی زودتر بهش بگین تا از دهن غریبه نشنوه....
گر می نخوری طعنه مزن مستان را... بنیاد مکن تو حیله و دستانرا **تو غره بدان مشو که می مینخوری... صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا (خیام)
خیلی سخته دکتره واقعا سهل انگاری کرده من دو قلو دارم اخرای بارداریم بستری بودم بیمارستان روزی چهار بار ضربان قلبشون چک می شد با اینکه مشکلی نداشتند خودم دیگه عاصی شدم هر 4 ساعت یبار باید میرفتم اتاق مخصوص برا نوار قلب

کم کم باهاش کنار میاد ولی خیلی بهش تسکین بدین سخته خیلی زیاد
پدربزرگم به نان می اندیشید ..پدرم به آزادی و...من اکنون به نان وآزادی.....

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


کم کم بهش بگید!
مثلا اول بگید نفس نینی مشکل داره!بعد بگید دکترا میگن ریه هاش هم مشکل داره!اینجوری با خودش بهتر میتونه کنار بیاد!بعد هم بگید دکترا دارن تلاش میکنن تا زنده بمونه ولی زیاد امیدی نیس!(آمادگی ذهنی باید داشته باشه)بعد هم هرجور که صلاح میدونید بگید مرده!
واقعا متاسفم
خود من یه چیزی مثل همینو از نزدیک دیدم.

روزی که سزارین کردم ..4، 5 ساعت بعدش دیدم خانمی رو آوردن رو تخت روبروی من. اونم سزارین کرده بود..بچه ای باهاش نبود . از قیافه ناراحت اطرافیانش و صحبتهاشون فهمیدیم بچه فوت کرده.. البته من دلیلشو دقیقا نفهمیدم

خود خانمه خبر نداشت .. بهش گفته بودن بچت یه خورده مشکل داره تو اتاق نوزادانه ..بیچاره همش سراغ بچشو میگرفت .. اصلا نمیدونستم باید از تولد بچم خوشحال باشم یا نه.. آخه دلم خیلی واسه اون خانمه می سوخت. بچه اولشم بود

صبح روز بعد دکتری از اتاق توزادان اومد و کم کم آمادش کرد. .. خدائیش خیلی خیلی خوب براش توضیح داد...

من که یه غریبه بودم گریه امونمو بریده بود .. چه برسه به خود خانمی
می گویند شکستنی رفع بلاست... ای دل تحمل کن! شاید حکمتیست...


از حرفای دکتر نوزادان یه چیزایی یادمه که داشت آمادش میکرد.. اصلا تو کلامش بهش نگفت بچت مرده...
گفت زیاد به این بچه نباید دل ببندی... از نظر جسمانی مشکل داره... بچه ای نیست که اگه برات بمونه و بزرگ بشه بتونه از پس خودش بربیاد... ان شاا.. سال دیگه میای همینجا یه بچه دیگه بدنیا میاری...
البته وسطای حرفای خانم دکتره بود که خانمی متوجه منظور دکتر میشه
می گویند شکستنی رفع بلاست... ای دل تحمل کن! شاید حکمتیست...
bacheha man 3 mahe pish sezaria n shodam va vaghti behosh omadam fahmidam bacham 2 saat boode ke morde,too hafte 38 ,hanooz ke hanooze bahash kenar naimadam va hamash taghsire dr bood chon 4,5 saat ghablesh did sedaye ghalbe bacham kam shode vali sezarian nakard .vaghti man dardam gereft daghigha n 4 saat bad sezarian kard ke bache nabood dige.vahshatnakeeeeeeeeeeeeeeee.
بمیرم
باز دو قلو که یکیش بمونه راحت تره
کلا مرگ فرزند خیلی سخته
نبودنِ تو فقط نبودن تو نیست، نبودنِ خیلی چیزهاست...کلاه روی سرمان نمی ایستد! شعر نمیچسبد...پول در جیب مان دوام نمی آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب.......ما بی تو فقیر شده ایم مادر💔
سلام مامانهای عزیز. دکتر احمقش دیروز وقتی بهوش آمده بهش گفته بود که یکی از بچه هات مرده به دنیا آمده ولی خوشبختانه حرفهای دکتر یادش نیست . ما بهش گفتیم که زردی زیادی داشته توی مراقبتهای ویژه است و وزنش کم است یکسره گریه میکنه میگه نباید بهش شیر بدهم خیلی از نظرروحی خراب است خداخودش کمک کند
من تا 12 هفتگی 2 قلو باردار بودم

خیـــــــــــــــلی خوشحال بودم وقتی تو 12 هفتگی رفتم سونو دنیااااااااااااااا رو سرم خراب شد وقتی بهم گفتن قلب


یکی ازقلهات نمیزنه الان یادم میوفته داغوووووووووون میشم نمیدونیئ چه حالی داشتم

اومدم بیرون همسرم قیافم و دید بیچاره داشت سکته میکرد

آخه من با میکرو باردار شدم و 2 قلو شدن

گفتم یکیش مرده

همه اش میگفتم من 2 تاشون و با هم میخوام اما نا شکری بود زود به خودم اومدم و نا شکری نکردم از خدا خواستم یکی دیگه رو برام نگه داره

خداروشکررررررررررررررر الان دخترم 2 سالشه و همه زندگیــــــــــــــــــــــــــم

و اون یکی بچه ام تو بهشت
نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه ... همون چند نفری که اطرافمون هستند، آدم باشند کافیه ...!!
خدا بهش صبر بده که تکونهای دوتاشون و حس کرده و برای دوتاشون خرید کرده و اسم گذاشته

خیـــــــــــــــــلی سخته انشاالله که زود با این قضیه کنار بیاد
نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه ... همون چند نفری که اطرافمون هستند، آدم باشند کافیه ...!!
آخی خیلی سخته

مامان من بچه اولش که پسر هم بود بند ناف دور گردنش پیچیده بود و مرده به دنیا اومد .

خیلی برای مامان و بابام سخت بوده همش کارشون گریه بوده .

بازم خداروشکر که یکی دیگه از قلها زندست . ولی بازم سخته چون زن داداشت منتظر دوتا بوده
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
من چند روز پیش رفته بودم بیمارستان دی دین عمه ام یه خانومه بعد 20 سال حامله بود و 3 قلو دختر اما 2 تا شون تو شیکمش مرده بودن تو 6 ماهگی و 1 دونه سالم مونده منتظر بود و 1 ماه قرار بود تو بیمارستان بخوابه تا اون یکی دخترشو بدنیا بیاره هم گریه میکرد هم خوشحال و با دخترش حرف میزد ولی شکمش اونقدر بزرگ بود که ادم یدیدش با این وضع دلش کباب میشد سنش هم زیاد بو 45 سالش بود طفلی
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز