من ی سری خونه عمم خابیده بودم صاف زیادم میومد پشت مانتوم داغون بود تو اون دوسه ساعتی ک خابیدم بیچاره تشکشو چیکار کرد دگ نپرسیدم
فک کنم ۱۴ اینا بودم
پسرعمم گفت چیشده پشتش خونیه بیدار شدم خوش و خرم رقتم دشویی اومدم بعد عمم گفت بدو بدو لباسلمو عوض کردم فرار کردم
از مسافرت اومده بودیم منو عمم اینا