2777
2789
عنوان

چراغ سبز! (پاسخ به سوالات مذهبی)

| مشاهده متن کامل بحث + 38207 بازدید | 1655 پست
6.جبر گرایی فرهنگی. جبرگرایی فرهنگی نظریه‌ای است که مطابق آن عقاید، معانی، باورها و ارزش‌هایی که افراد و اعضای جامعه فرامی‌گیرند، تعیین‌کننده ماهیت و سرشت آنهاست. به عبارت دیگر مردم همان چیزی می‌شوند که آن را فرامی‌‌گیرند. این نظریه خود به دو خوانش خوشبینانه و بدبینانه تقسیم می‌شود. در خوانش خوشبینانه نظریه جبرگرایی فرهنگی هیچ محدودیتی برای انسان‌ها از نظر توانایی انجام کارها یا تبدیل شدن به آنچه دوست دارند بشوند، وجود ندارد. اما پرسشی که امکان دارد بلافاصله دراین باره به ذهن متبادر شود این است که این شدن چگونه شدنی است و اساساً برای انسان بودن چه راهی را باید پیمود و چه طریقی را باید طی کرد؟ برخی از انسان‌شناسان بر این باورند هیچ راه درست و جهان‌شمولی از انسان بودن وجود ندارد. راه درست تقریباً همواره همان راهی است که خود ما تعیین می‌کنیم. علاوه براین، امکان دارد راه درست انسان بودن در یک جامعه بخاطر تفاوت‌های عمیق فرهنگی، اجتماعی، بومی و غیره هرگز مطابق و منطبق با راه درست انسان بودن در جامعه‌ای دیگر نباشد. در این بین آنچه که می‌تواند مددرسان ما باشد همانا نگرش درست انسان بصیر و مطلعی است که قدرت تساهل و تسامح را در خود پرورش داده و می‌تواند دیگر فرهنگ‌ها را علیرغم تفاوت‌های غیرقابل انکار تحمل نماید. خوانش خوشبینانه این نظریه فرض را بر این می‌گذارد که ماهیت انسان به نحو نامحدودی قابل انعطاف است و انسان‌ها قادرند راه‌های زندگی را آن طور که ارجح می‌دانند، برای خود برگزینند. در این نظریه دربرابر خوانش خوشبینانه با خوانش بدبینانه هم مواجه هستیم که مطابق آن هستی افراد آن چیزی است که شرایط بر آنها تحمیل می‌کند. این بدان معناست که آنها هیچ کنترلی بر روند شکل‌گیری ماهیت و سرشت خود ندارند. در این خوانش انسان‌ها موجوداتی منفعل انگاشته می‌شوند و نه فعال و آن کاری را انجام می‌دهند که فرهنگشان به آنها می‌گوید انجام دهند. چنین تبیینی از ماهیت و سرشت انسان شباهت‌های بسیاری با مکتب رفتارگرایی در روانشناسی دارد. همانطور که می‌دانیم در مکتب رفتارگرایی دانش ما از انسان باید مبتنی بر رفتار و کنش عینی او باشد و فرایندهای ذهنی و روانی نقشی در شکل‌گیری دانش ما از انسان ندارند. در این مکتب وقتی هم که سخن از رفتار می‌رود منظور رفتار عینی و قابل مشاهده و اندازه‌گیری است و بخصوص در تعامل با محیط است و نه فرایندهای ذهنی و روانی که به یک معنا آنها را هم می‌توان نوعی از رفتار به شمار آورد. مطابق این مکتب علل بروز رفتارهای انسان در قلمرویی قرار دارد که خارج از حیطه انسان است و انسان هیچ کنترلی بر آنها ندارد. و در همین جاست که خوانش بدبینانه از نظریه جبرگرایی فرهنگی با مکتب رفتارگرایی در روانشناسی با هم تلاقی می‌یابند و رفتارگرایی پشتوانه نظری نظریه مزبور را فراهم می‌آورد. مصداق بارز، خلاقلانه و تکان‌دهنده این رویکرد به نظریه جبرگرایی فرهنگی را می‌توان در آثار فرانتس کافکا، رمان‌نویس بزرگ چک، سراغ گرفت. انسان توصیف شده در آثار او اسیر بی‌اراده و دست و پا بسته‌ای است که در چنبره محیطی خفقان‌آور و غیرانسانی گرفتار آمده است و به نظر می‌رسد فرهنگ حاکم بر عصر و زمانه او چنین وضع رقت باری را بر او تحمیل کرده است و او را گریزی از آن نیست. همچنین نظریاتی که علل عقب افتادگی برخی کشورها را بیشتر در عوامل فرهنگی جست‌وجو می‌کنند و بر این باورند که فرهنگ حاکم بر این کشورهاست که علت اصلی عقب ماندگی آنها از قافله تمدن و نوگرایی (مدرنیسم) محسوب می‌شود هم گاه این شق از جبرگرایی فرهنگی را پشتوانه تحلیل‌های خود قرار می‌دهند و رفتارهای تند و خشن اجتماعی در حین رانندگی، خریدکردن، آپارتمان نشینی و امثالهم را در پیوند با مکتب رفتارگرایی مصداق بارز و عینی تحلیل خود می‌دانند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
و باز این سوال مطرح می شود که اگر آزادی اراده انسان را منکر شویم، و هیچ نقش مثبتی برای اراده انسان قایل نباشیم و او را تابع عوامل طبیعی و زیستی و اجتماعی و فرهنگی بدانیم، تفاوتی میان انسان و دیگر موجودات باقی نخواهد ماند؟
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام من هفته 6بارداری هستم روی لباس زیرم لکه های خیییلی کمرنگ قهوه ای دیدم و دیگه ندیدم ایا باید غسل کنم؟
مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا. آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد ، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. و همه‌ی فرشتگان سکوت می‌کنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند: لالایی مادر
آتی عزیز سلام! لکه بینی و خونریزی در دوران بارداری استحاضه محسوب می شه و به مقدار و کیفیت لکه بینی نوع استحاضه هم فرق می کنه که باید به حکم نوع مورد نظر زن مستحاضه عمل کنید. این لکه ای که شما گفتید استحاضه قلیله اس و نیاز به غسل نداره و فقط لباستون رو تعویض کنید. برای اطلاعات بیشتر درباره لکه بینی دوره بارداری به صفحه 31 همین تاپیک مراجعه کنید. استحاضه،انواع واحکام آن......................................31
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
سلام .من وقتی مایع منی ریخته میشه .بعد که میرم دستشویی وقتی میبینم تخلیه میشه خودمو میشورم اگه بعد ترشحی از من خارج بشه ایا پاکه.چون با توجه بهاینکه منی در دهانه رحم ریخته شده ممکنه بقایاش مونده باشه
خداوندا همیشه باهام بودی و کمکم کردی از این به بعد هم ازت میخوام پشتیبانم باشی
یاس سپید عزیز سلام! تا زمانی که براتون ثابت نشده (شک دارید)که این مایع منی(نجس) هست یا ترشح معمولی واژن(پاک) ،این مایع پاک هست.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
مامان شادونه عزیز سلام! تلاش شما برای کمک به انسان های نیازمند قابل تقدیر هست.ان شاء الله همه ما بتونیم به هم نوعان مون کمک کنیم و نیازهاشون رو برآورده کنیم.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
چرا اعتقاد به جبر باطل است؟ واژه «جبر» هنگامی که در اصول عقاید مطرح می شود بدین معناست که انسان در کارهایی که انجام می دهد، فاقد اراده و اختیار است، نه می تواند خوب را انتخاب کند و نه بد را، بلکه هر چه را انجام می دهد، به اراده و اختیار خداست. بنابراین «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد. «اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار و اراده وی انجام می شود. تفکر جبر علاوه بر این که فاقد استدلال مقبول و معتبر است، با بسیاری از مبانی دینی ناسازگار است از جمله : 1. با عدالت الهی؛ در حالی که خداوند در قرآن می فرماید: خداوند گواهی می دهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونه ای بر این مطلب) گواهی می دهند، در حالیکه (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد... .[آل عمران، 18] در رستاخیز، رفتار خداوند نسبت به بندگانش بر اساس دادگری استوار است و در حق هیچ کس کمترین بی عدالتی روا نخواهد داشت.[انبیاء، 47] بنابراین، آیا این عادلانه است که انسانی را اجباراً به کاری وادارند و سپس او را به جرم تبهکاری به مجازات و کیفر برسانند. 2.با اهداف بعثت انبیاء؛ قرآن کریم یکی از اهداف اصلی بعثت انبیاء را تعلیم و تربیت انسانها بیان می کند[4]. و این بدیهی است که اگر انسانها در افعال خود مجبور باشند بعثت انبیاء لغو و بیهوده خواهد بود، چرا که بشارت و انذار آنان تأثیری در افعال و اعمال آدمی نخواهد داشت[جمعه،2].
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
آثار و نتایج اعتقاد به جبر 1. استناد افعال قبیح و نقص ها به خداوند زیر سوال رفتن عدالت و حکمت اوست. 2. امر به تکالیف با توجه به اینکه انسانها از خود قدرتی ندارند. که به این امر تکلیف ما لایطاق می گویند و از مصادیق ظلم است. 3. ابطال بعثت انبیا علیهم السلام: وقتی کفر یا گناه را بنابر اعتقاد جبر خداوند برای انسانها پذیرفته است و هیچ کس نمی تواد کافر را از کفر به ایمان ببرد فرستادن انبیا برای هدایت عمل لغو و بیهوده است و باب تربیت پذیری انسان بسته شده است و خلق و خوی او عوض نمی شود. 4. ابطال مسولیت پذیری انسان : انسان بنابه دیدگاه جبر مسئول اعمال خود نیست و حاضر نیست در برابر اعمال خود پاسخ بدهد و سلب مسئولیت از خود کرده است. 5. ابطال معاد: وقتی انسان در عمل خیر و شر از خود اختیاری ندارد این جا محکمه برای محاکمه و سپس عذاب و نعمت دادن لغو و بیهوده و ظلم است. 6.علاوه بر اینها به گفته استاد مطهری، این عقیده آثار اجتماعی خطرناکی هم دارد. این عقیده سبب می شود، دست زورگویان و ستم گران در تجاوز و تعهدی بازتر و دست انتقام جویی مظلومان بسته تر شود. زیرا می توان هر گونه خشونت و ظلم و ستم و بی عدالتی را در تحت عنوان خواست و اراده خداوند انجام داد و معترضان به این گونه رفتارها را به عنوان اعتراض به خواست خداوند و حکم ارتداد و کفر سرکوب کرد. تاریخ نشان می دهد که این مسئله در زمان بنی امیه دستاویز محکمی بود برای سیاست مداران اموی، آنها از این عقیده طرفداری کرده و طرفداران اختیار و آزادی بشر را به عنوان مخالفت با عقیده دینی می کشتند، یا به زندان می انداختند. نمونه بارز این سوء استفاده از جبر گرایی، فاجعه منا است که حکومت وهابی عربستان سعودی با نسبت دادن این فاجعه دردناک به خداوند از پاسخگویی که بازماندگان این حادثه شانه خالی کرده و آن را خواست خداوند دانسته است و اکثر کشورهای اسلامی از پیگیری و درخواست غرامت از این دولت بی کفایت و بی مسئولیت به خاطر اعتقاد به جبر خودداری کردند. 7.ضمن این که اگر آزادی اراده انسان را منکر شویم، و هیچ نقش مثبتی برای اراده انسان قایل نباشیم، تفاوتی میان انسان و دیگر موجودات باقی نخواهد ماند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
1.آیا این درست است که خداوند هر فردی را که آفرید سرنوشت او را نیز تعیین کرد؟ 2.آیا همراه خلق شدن ما نامه نوشته شده زندگی مان نیز خلق شد؟ینی خداوند از ابتدای خلقت ما می داد که ما چه می کنیم؟ اگر این موضوع درست است، پس چرا چیزی به نام جبر و اختیار داریم؟ این که همه اش جبر است یعنی خداوند هر که را دوست داشت به جهنم فرستاد و هر که را دوست داشت نعمت داد!
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
معنای قضا و قدر الهی چیست؟ قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش، ‌موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است) حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا می نامند. قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است. خداوند در قرآن می فرماید : "إنّا کلّ شی خلقناه بقدر؛(قمر(54) آیه 49.) ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم(برای هر چیز اندازه ای قرار دادیم)".
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
قضا و قدر هر کدام به دو نوع علمی و عینی تقسیم می‌شود: 1- مقصود از قدر یا تقدیر علمی آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیء به خصوصیات و حدود و اوصاف آن علم دارد. از قضای علمی آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آن ها آگاه است، یعنی خدا از ازل می‌داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تاثیر اسباب و علل خاصی موجود می شوند، بنابراین می‌توان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آن ها همان قدر و قضا علمی است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
2- اما قضا و قدر عینی: مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است . مقصود از قضا عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می‌کند .از طریق اسباب و علل وجود آن ها را تعیین می‌بخشد. خداوند برای هر چیزی علت ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و. . . عواملی دخالت دارد. هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی­زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد. پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، ‌به انجام آن می کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده که انسان با اختیار و ارادة خود، یکی از راه ها را انتخاب کند. راهی که انسان با ارادة خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند. به تعبیر بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب می­کنم که اثر خوب داشته باشد. البته گاهی انسان در آزادی و انتخاب اشتباه می‌کند. و چیزی را که صحیح می­دانسته، صحیح نبوده، یا چیزی را که علت می پنداشته، ‌علت واقعی نبوده است. امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می­کنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می­کنم».
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز