توقع از خانواده همسر در بارداری

نه والا فقط زنگ میزدن جنسیت رو می پرسیدن

ای بابا مادرشوهر من کل هشت ماه بارداریم یبار دعوتم کرد حالا هی میگه مربا بگیر ترشی بگیر زایمان کنی مهمون زیاد داری فک و فامیل رو نمیگه خودشو بچه هاش تلپن

نه حتی حالمم نپرسیدن  

من پسرام تک نوه پسریشونن

بعد هی بهم عر میزد بچه برا چیت بود برا چی اوردی اشتباه کردی

بعد یه بار زن داداشش زنگ زده بود گفت چرا دخترت انقد با فاصله کم زایماناشو کرده؟

قشنگ این جمله رو گفت(حاج خانوم جون اینا زن خوبن دوس دارن بچه زیاد بیارن تازه میخوان یکی دیگه بیارن

ژن خوب ۲تا کمشه)

اصن وا رفتم

خاک تو سرش 

من میخوام بدونم بچه های من بهش بیشتر تعلق دارن

یا بچه های دخترش؟؟؟؟؟؟

نه هیچ کدومشون یه زنگ نزدن فقط یکی از جاری هام بهم زنگ میزد حتی موقع زایمان هم بهم زنگ نزدن فقط پیام تبریک فرستادن مهم نیست میگذرد

چه چیپ و بی عقل😒😒😒😒

زنیگه گاو 

منم که بی سیاست هیچ بلد نیستم جواب بدم

شوهرمم میگه کلا فک کن خانوادم وجود ندارن

ما وظیفمون سالی یه بار سر زدنه فقط😶

خبه که شوهرت درکت میکنه.من یه سقط داشتم الان هم چون فولیکام کوچیک هستن فعلا تحت درمانم یه بار مادر شوهرم تو جمع گفت چی شد بچه نمیارین.منم زل زدم تو چشماش گفتم تو که آوردی کجای دنیا رو گرفتی.یکیش رو من بردم ماهی یک بار میبینیش

خونواده شوهر من که اصلا تو این مدت یه زنگ به من نزدن

همسایه دیوار به دیواریم یه بار غذا برام ندادن مامانم خونه ش دورتره اکثرا غذا برام میپخت میاورد 

ماه آخر هم مادرشوهر بی وجدانم چنان دعوایی بین شوهرم و خونواده م راه انداخت که الان شوهرم با مادرم اینا قهره منم چهارشنبه عملم هس از الان نگرانم خدا ازش نگذره که زندگیم رو خراب کرد

یاخداا چقد عصبیییی😦😦