عشق سابق

هیچی خواستگاری اومدن دوبار،هرچی خانوادم میگفتن به دردت نمیخوره مرغم یه پا داشت تا اینکه دو سه تا رفتار ازش دیدم که نگران شدم دیگه به خدا متوسل شدم که اگر به دردم نمیخوره همه چیزو بی صدا تموم کنه ، قرار بود هفته بعدش بیان دیگه تموم بشه که یهو یه بحثی شد و دعوا کردیمو سرد شدم تا الانم هرچی مشاور واسطه میکنه هرچی اقوام و خانواده رو واسطه کرده جواب رد دادم آخرم گفتم ازدواج کردم بی خیالم شد

نسبت به اون تعهدی داری؟

کسیکه یبار ولت کرده دوباره همینکارو میکنه واس اینکه بهت کمک و همفکری بدیم ماها  خیلی خام و بی اطلاعیم دنیا دنیا حوادث و احساسات بین شما و نامزدتون شما و عشقتون بوده!ولی منطقی تصمیم بگیر از کجا معلوم دل نامزدتو شکستی و برگشتی به عشقت دوباره ولت نکرد؟!عشقت اگه عشق بود ولت نمیکرد خودشم وقتی میبینه تو خوشبختی میاد ک زندگیتو بهم بزنه!

خواهش میکنم عزیزم ایشالا بهترین تصمیمت رو میگیری

بسپار بخدا خیلی سخته بنظرت کسیکه دوست داشته باشه تو این موقعیت قرارت میده؟!تو اگه دوستش نداشتی برمیگشتی بهش؟!یعنی میخام جدای از احساس به قضیه نگا کنی با منطق ک چ حرفا بهت گفته جدا شده چ کارا ک باهات کرده و شرایط شغلی و اجتماعیش رو بعنوان نفر سوم ببینی بدور از احساساتت!اگه فقط بخاطر اینکه دوستش داری برگردی بهش از کجا معلوم مثل بار اول احساساتت رو نادیده نگیره؟!

قبلا هم گفتم من نمیدونم واس چی جدا شدید و جدایییتون چجور بوده!مثلا یکی ممکنه بنا به شرایط و زور جدا شده باشه یکی بره پی دختر دیگه!خوب بررسی کن شده وقت بگیر از نامزدت ک زمان بذاری مسله یعمر زندگیه