و دیشب تب کردم. گفتم الآن حالت چطور است؟ گفت بهترم… تنگی نفس؟ نه ندارم… بدندرد؟ کمی.. گفتم خب در خانه بمان، سوپ و مایعات گرم بخور، پرتقال و آب پرتقال بالشت زیر سرت باشند، استامینوفن هم به فلان شکل برای تب و دردت بخور. هر روز احوالت را میپرسم ببینم روندت چطور است.
پرسید ممکن است کرونا باشد؟ گفتم ممکن است…
-: پس آزمایش بدهم؟
-: که چه بشود؟
-: که بفهمم کرونا دارم یا نه…
-: اگر داشتهباشی چه میشود؟
-: نمیدانم… تو بگو.
-: میگویند برو در خانه بمان، سوپ و مایعات گرم بخور، آب پرتقال و مواد مقوی بخور، این را برای سرفهات بخور و آن را برای تبت.
-: پس از کجا بفهمم بیماریم چیست؟
-: ببین… یا سرما خوردهای، یا آنفلوآنزا گرفتهای، یا کرونا، یا یک ویروس جدیدِ ناشناخته با علائم جدید! در هر حال، اینی که اسم بیماریت چیست، فعلاً برای درمانت اهمیت ندارد.