از کجا باید شروع کنم؟ آیا می‌توانم به دلیل ضرب و شتم طلاق بگیرم؟

*ملينا*23452

عضویت: 1391/10/26

تعداد پست: 874

ببخشید چیزهایی که نوشته بودم ناراحتم میکرد پاکشون کردم
با عرض معذرت

1392/09/02

|

14:48

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آئیریکا20784

عضویت: 1392/05/17

تعداد پست: 1602

ببخشید سوالم رو اینجا سوالم رو مطرح میکنم؟البته در رابطه با همین موضوع تاپیکه:
کسی از دوستان هست که در ازدواج دومش به بن بست خورده باشه و از شوهرش کتک بخوره (شوهرش دست بزن داشته باشه)؟

1392/09/09

|

08:37

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

samisun20849

عضویت: 1392/05/13

تعداد پست: 237

ممنون مونی جان.منم امیدوارم هیچ کس نیاز به این تاپیک نداشته باشه.....

1392/09/28

|

15:39

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

samisun20849

عضویت: 1392/05/13

تعداد پست: 237

ممنون مونی جان.منم امیدوارم هیچ کس نیاز به این تاپیک نداشته باشه.....

1392/09/28

|

15:39

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

samisun20849

عضویت: 1392/05/13

تعداد پست: 237

من یه سوال پیش اومده برام.از دوستان هر کس هر تجربه و راهکاری داره بگه لطفا

کسی بوده که بخاطر ترس از همسر رفتار منفعل پیدا کرده باشه...؟؟؟
مثلا از ترس همسرش از خیلی از خاسته های منطقی و حقوقیتون گذشته باشید؟
یعنی حقوق خودتون رو بیخیال میشید..
مثلا یه حرفی که دوست دارید نزنید....یا کاری که د.ستدارید انجام ندین....

خشونت همسر حالا به هر شکلی مثلا صدای بلند...فحش....کتک...شااید باعث این ترس بوده باشه.....از ترس عصبانیت و مخالفت همسر جایی که دوست دارید برید رو نمیگید بهش....
یا از ترس خشونتش چیزی که دوست دارید و لازم دارید رو نمیخرید.....
یا از ترسش گلایه ای که ازش دارید به زبون نمیارید....و کلا همیشه هر وقت چیزی میخواهید ازش دچار استرس میشید.....

1392/09/28

|

15:46

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

samisun20849

عضویت: 1392/05/13

تعداد پست: 237

تا حالا این جوری بودین؟چیکار کردین؟در جهت تغییر خودتون و گرفتن حقتون...؟آرامش و چشم پوشی از حقوقتون رو ترجیح داددین؟یا تغیر خودتون و تحمل خشونت همسر و شاید از هم پاشیده شدن زندگیتون....البته به خاسته های کاملا منطقی و حقیقیتون برسید.....؟؟

1392/09/28

|

15:48

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

mary_nana

عضویت: 1392/09/23

تعداد پست: 2166

1392/09/28

|

16:04

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

mary_nana

عضویت: 1392/09/23

تعداد پست: 2166

.

1392/09/28

|

16:04

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

samisun20849

عضویت: 1392/05/13

تعداد پست: 237

چیه مری نانا؟

1392/09/30

|

11:31

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

سیب_سرخ19092

عضویت: 1392/09/04

تعداد پست: 6485

شاید یه عده از خانومایی که درگیر این ماجراها میشن یکمی هم خودشون مقصر باشن
من خودم موقع دعوا بیشتر مواقع کوتاه نمی یام
واین همسرم رو عصبانی تر میکنه،
خانومای گل باید اول بتونن جلوی عصبانیت خودشون رو بگیرن
ولی اگه واقعا زن مظلوم واقع بشه این کارها و شکایت و رفتن پزشکی قانونی واجبه...............

گر نگهدار من آن است که من میدانم...... شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...

1392/09/30

|

13:24

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

تارا257

عضویت: 1392/01/28

تعداد پست: 104

1392/09/30

|

15:59

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

*ملينا*23452

عضویت: 1391/10/26

تعداد پست: 874

سلام به همه دوستان
من یک مدت کوتاهی یک وکیل دم دستمه اگر سوال و مسئله پیچیده نباشه می تونم ازشون سوال کنم .

1392/09/30

|

16:25

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

شرمین_شیر_زن_کردستان

عضویت: 1391/11/08

تعداد پست: 1156

سلام من اومدم به همتون یادا رو تبریک بگم یلداتون مبارک شبهای عمرت دراز دلخوشیهاتون فراوان زندگیتون پر از شادی موفق باشید





آسمان آبی تر
آب آبی تر
من در ایوانم رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت :
موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را میکنم دانه!
و به دل میگویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد رعنا هم..



یلدات مبارک

تاپیک لباسای خوشگل بچگونه من                              http://www.ninisite.com/discussion/topic/1361928/%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%DB%8C%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%87-%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AC%D9%85%D9%84-%D8%A8%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87?postId=43669745

1392/10/01

|

00:31

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دختر_کوهستان1

عضویت: 1391/10/06

تعداد پست: 6671

وسایلی که نیاز ندارید رو ببخشید
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=719859

 before i die i want to be happy and make others happy

1392/12/17

|

15:18

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مینا958

عضویت: 1392/09/26

تعداد پست: 544

سلام دوستای گلم من همه تاپیکاتون و خوندم من مشکلم عکس شماست من بیشتر اوقات از شوهرم کتک خوردم و پزشکی قانونی نرفتم آثار لک هنوز رو بدنم هست با اینکه مدتها ازش میگذره بار آخر که سه ماه پیش بود من و نزد و من پزشکی قانونی نرفتم و یک هفته ای گذشت که دوباره بخاطر خیانتهاش باهم حرفمون شد و من اون خونه رو اون روز برای همیشه ترک کردم و بار آخر من و نزد ولی وقتی به خونه پدرم اومدم فهمیدم آقا به خودش چاقو زده و رفته پزشکی قانونی نامه گرفته و انداخته گردن من و 1بار هم قبلا اینکارو کرده و خانوادش متوجه شدن چون من ثابت کردم که کار من نبوده ولی اینبار خانوادش ازش حمایت هم میکنن چون اصلا برای کسی توضیح ندادم و اومدم به شهرمون نمیدونم میتونه ثابت کنه یا نه در ضمن شوهر من 2مترقد و 140 کیلو وزنشه و من خیلی خیلی ریز نقشم کدوم احمقی باور میکنه که من اینکارو کرده باشم

1392/12/17

|

17:44

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب