آزاده جون من سر بچه ی اولم کلا 5 ماه تو اقدام بودم از اونجا که همیشه مامانم به ما گفته بود همه ی خانومای فامیلمون خاله هام و عمه هام همشون ماه اول باردار شدن متاسفانه من خودم با همین ذهنیت رفتم جلو(مامان و بابام دختر عمو و پسر عموان ، خاله های و عمه هامم دختر عموان)
ماه دوم که گذشت و باردار نشدم استرس گرفتم و که حتما یه جای کار میلنگه یا من انقدر عقب انداختم باردایم که مشکلی پیش اومده تا اینکه ماه پنجم اقدامم افتاد به شهریور
که ما خیلی جدی تصمیم گرفتیم بریم کاناد به شدت درگیر کلاس زبان و وقت وکیل و اینا شدیم و من کلا بیخیال بارداری شدم
و گفتم بهتر که نشده تا من برم بچمرو کانادا به دنیا بیارم و دقیقا همون ماه با یه بار رابطه و بدون پیشگیری باردار شدم
اگرچه کانادا رفتنمون هم بخاطر مسائل عمدتا مالی کنسل شد ولی واسه من یه تچربه ی جالبی شد که وقتی که کاملا بیخیال شدم همون ماه باردار شدم و خودم باورم نمیشد که چقدر فکر و خیال و استرس میتونست تاثیر داشته باشه
دقیقا تو هم ماهی که اصلا به فکر نبودی باردار شدی خیلی جالبِ