مرگ اونقد زیاد شده آدم از آیندش میترسه. اونقد جوون میمیره تو همین دوروز دونفر جوون اطراف ما مردن😔
آره سخته اینو من کامل درک میکنم آخه منم هشت ماهه شوهرم فوت شده من موندم و یه بچه ی دوساله که مدام بهونه باباشو میگیره به خدا تو بهتری چون بچه ات اصلا باباشو نمیبینه..الهی بمیرم برای این همه غصه به خدا من با بیست سال سن شدم عین زنای چهل ساله افسردگی گرفتم انقدر شب تا صبح بیدار موندم و اشک ریختم انقدر دلم تنگه که نگووووو...تنها نیستی تو این دنیا توکلت به خدا باشه
هفته دیگ زایمانمه خیلی دلم میخواد پیشم باشه دلم میخواد مثل بقیه زن و شوهرا ذوق و شوق اومدن بچه مون داشته باشیم مثل وقتی ک فهمیدم باردارم چقد خوشحال شد الان همش میگم کااش حداقل تا روز زایمانم کنارم بود خیلی سخته تنهایی یه لحظه بودنشو با تمام دنیا عوض نمیکنم از ترحم اطرافیان بدم میاد خیلی دلم گرفته این چند روز کااش خدا بهم میرسوند میگفت ک علت این کارش چی بود چه حکمتی توش بود تاوان چه کاریه دارم میدم
الهی بمیرم برات میدونم عزیزم منم هشت ماهه دارم التماس میکنم خدایا همه ی اینا خواب باشه یا حداقل بفهمم چه حکمتی داشت میدونی ما کل زندگیمون شد سه سال!!
ایشالله صحیح و سالم بچه اتو به دنیا بیاری و اونقدر خدا بهت صبر و طاقت بده که بتونی خوب بزرگش کنی و جلو باباش سر بلند باشی..واقعا سخته بزرگ کردنشون من روزی هزار بار میمیرم و زنده میشم پسرم هر بچه ای رو بغل باباش می بینه با حسرت نگاش میکنه و شاید باورت نشه اگه بگم از ته دل آه میکشه😔😔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز