2777
2789
عنوان

کیا تاالان بیدارن

438 بازدید | 57 پست

بیایین بگید درچه حالید اگه تو نستید عکس هرچی دوست دوست داشتیم بزارید

من پادری درست میکنم اگه بخوایی عکس بفرستم قیمتم توافقی😍😍😍😍انشالله تا 1399/9/9 به خواستهام میرسم. ❤✨ لطفا صلوات مهمونم کن. اقایون به تاپیک های من نیان و پست منو ریپ نزنن وگرنه گزارش میزنم🚫

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من بیدارم تا ۷ هم شاید خوابم نبره

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

بیایید دیگه پس کجایید اسمتونو با سنتون بگید سرگرم شیم

من پادری درست میکنم اگه بخوایی عکس بفرستم قیمتم توافقی😍😍😍😍انشالله تا 1399/9/9 به خواستهام میرسم. ❤✨ لطفا صلوات مهمونم کن. اقایون به تاپیک های من نیان و پست منو ریپ نزنن وگرنه گزارش میزنم🚫

من داشتم میخوندم تا الان

الانم منتظرم اذان بگه نماز بخونم

(آنجا ببر مرا که°•شرابم•° نمیبرد) /یه چن تا :اماده شو بیام دنبالت هم واسه ما میذاشتین خب وحشیا  تویی که انقده مهربونی میشه یه صلواتم واسه زود مامان شدن منم بفرستی؟؟

عکسه عشقولیم

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

مگه نگفته اذانو

من پادری درست میکنم اگه بخوایی عکس بفرستم قیمتم توافقی😍😍😍😍انشالله تا 1399/9/9 به خواستهام میرسم. ❤✨ لطفا صلوات مهمونم کن. اقایون به تاپیک های من نیان و پست منو ریپ نزنن وگرنه گزارش میزنم🚫
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کمک خانما

mamanrayaan | 30 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   ۰۰۱۰  |  1 روز پیش
توسط   شهریور۱۴۰۳  |  3 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   parisa_0o  |  19 دقیقه پیش
توسط   _7829samira  |  24 دقیقه پیش