من و همسرم کاملا مدرن ازدواج کردیم .روز اولی که دیدمش تو دلم گفتم: یا امام حسین کاشکی این عاشق من بشه :) و خدا رو شکر این اتفاق هم افتاد . الانم از زندگیم و انتخابم خیلی راضی هستم .بچه ها یک خاطره خیلی قشنگی که من دارم الان براتون مینویسم که ببینید چقدر ما مدرنیزه هستیم :)
روزی که عاقد برای ما خطبه عقد را جاری کرد متاسفانه شناسنامه من گم شده بود به خاطر همین محضری نکردیم و خوب من المثنی گرفتم و اصلا دیگه یادمون رفته بود که محضری کنیم تا اینکه خانواده همسرم از المان دعوتنامه فرستاندند و ما هم با خیال راحت رفتیم نوبت سفارت گرفتیم!!! دو شب قبل از سفارت یادمون افتاد که ای دل غافل ما که سند ازدواج نداریم ! و فقط هم اسم من تو شناسنامه شوهرم بود و شناسنامه من که جدید گرفته بودم اسم اون نبود و من همش باهاش شوخی میکردم که اره من میخوام شناسنامه ام تمییز باشه و میخندیدیم
دوستان دردسرتون ندم مامان و بابا و خواهر و داداش و خاله ها و مامان بزرگم هم همه دسته جمعی رفته بودند مشهد زیارت .گفتیم خدایا چه کار کنیم؟ من زنگ زدم به پدرم که پدرم گفت: بابا جون برید دفتر خونه که اشنا مون بود و سند بگیرید و ما هم الان همه تو حرم امام رضا هستیم و دعاتون میکنیم:))
دیگه رفتیم محضر و گفتیم : حاج اقا ما رو سه ماه پیش عقد کردی یادته؟ حاج اقا گفت: نه یادم نیست دیگه کلی نشونی دادیم که گفت: اره یادم هست و من دو سه ساعته به شما سند را تحویل میدهم فقط حتما باید 5 تا شاهد همین الان بیارید که سند را امضا کنند!!!!!!!!! گفتیم اخه حاجی ما ساعت 6 عصره شاهد از کجا بیاریم! گفت: دیگه بیارید من نمیدونم!!!!
من و شوهرم از خنده داشتیم میترکیدیم رفتیم تو یک مغازه میوه فروشی گفتیم اقا ما شاهده عقد میخواهیم که حتما هم کارت ملی همراهش باشه و سند ازدواجمون را امضا کنه! یک جوان گفت: من هستم و کارت ملی دارم گفتیم برو تو ماشینمون الان بر میگردیم
رفتیم تو یک مغازه تاکسی تلفنی اونجا هم سه اقا تقریبا مسن گفتن ما هستیم .که دیگه شوهرم گفت :خوب سه تا را بزاریم محضر اون یکی هم خدا میرسونه !
رسیدیم دم محضر یک لوله کش اورده بودند برای تعمیر ساختمان گفتیم اقا ما شاهد ازدواج میخوایم که کارت ملی داشته باشه!! گفت: نوکرتونم مبارکه خودم میام شهادت میدم!!! دیگه ما از خنده و خجالت قیافمون اینطوری بود
شاهد هامون را بردیم و امضا کردند و شغل شون را هم تو سند ازدواج نوشتند: میوه فروش راننده تاکسی لوله کش و معلم باز نشسته........شوهرم هم بعد از ثبت برای شیرینی به هرکدام نفری 15 تومان هدیه داد....
یعنی تمام شاهد های ازدواج ما از بطن اجتماع بودند و همه هم با ما غریبه .اینقدر سند ازدواجم را دوست دارم گاهی میرم باز میکنم و میخونمش و کیف میکنم
اره دوستهای گلم فقط همدلی و مهربونی تو این دنیا ماندگاره :))
انشالا که همه شما خوشبخت و راضی و شادکام باشید