2777
2789
عنوان

چگونه ظرافت زنونه داشته باشیم ؟؟(شعبه 2)

| مشاهده متن کامل بحث + 349264 بازدید | 18904 پست
ببخشید اشتباه نوشتم عالی هستین

بدون حضور خدا جایی نرو به خیالت که به آبادی میرسی؟ نه رفیق! چراغی که در سیاهی میدرخشد چشم گرگ است...!!! خدای مهربونم اجازه بده منم مادر شم...خواهشا...برام دعاکنید

سلام به خانمای ظریف !امیدوارم حال همگی خوب باشه ! من قبلا به این تایپیک میومدم و از دوستان نظرخواهی میکردم و دوستان هم منو مورد لطفشون قرار دادن !ولی متاسفانه بعد زایمان و مشغله زیاد مدت زیادی به این تایپیک و کاربریم سر نزدم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اگه براتون مقدوره راهنماییم کنین ..متاسفانه من افسردگی بعد زایمان گرفتم و این باعث شده از حس مادری اونطور که باید لذت نبرم احساس گناه میکنم ازین که نمیتونم برای دخترم یک مادر شاد و پرانرژی باشم درحالی که قبلا چنین آدمی بودم ...الان دیگه مسءولیت زندگی دخترم هم به دوشمه برای همین میخوام با تمام وجودم تلاش کنم تا بشم همونی که لایقشم
یکی از پررنگترین علایم افسردگیم اضطراب و نبود آرامشمه این باعث شده خیلیییییییی زیاد به خانواده شوهرم فکر کنم ...قبلا این تایپیک و تایپیک قبلی باعث شده بود زندگی من ازین رو ب اون رو بشه بتونم ب راحتی از پس خانواده شوهر بسیار با سیاستم بر بیام بخاط همین دوباره رفتم سر تایپیک و از اول میخونم ...ولییییییی یکی از چیزای که باعث شد تایپیک روم اثر نکنه نبود آرامش درونیم و استرسم بود .....
من توی یه شهر دیگه ام خانوادا شوهرم چند روز اومدن خونمون ....میخواستم ظریف باشم ولی گند زدم همش هم بخاطر استرسم بود ...الان چند روز دیگه قراره ما بریم شهر اونا ..باور کنین ترسی دارم به حد جنون ..ازینکه باز گند بزنم باز خودمو با کارام تحقیر کنم باز از خودم ناراضی برگردم خونه م ...به کمکتون خیلی احتیاج دارم
سلام دوستای گلمممممم صبحتون بخیر میدونم اکثرتون امروز نیستین... اما امیدوارم که بیایید...
از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.
ملیسا جون دوست گلم خوش اومدی هرسوالی داشتی میتونی بپرسی...
از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.
آیدا جون خوبی؟ دخترت خوبه؟ شمارو یادم هست هرازگاهی میای سرمیزنی... من قبلا هم بهت گفتم..شمابیش از حد از خودت انتظار داری الان شما تازه زایمان کردی، بچه کوچیک داری، به عنوان مثال کسی از شما انتظار نداره خونه ت همیشه تمیز و مرتب باشه...که اگر همچین انتظاری هم داشته باشه به دور از منطقه... علاوه بر این اینارو درنظر بگیرکه شما که انقدر حساس شدی این حساسیتتون رو بچه تون تاثیر منفی خواهد داشت.. دوس نداری که آینده بچه ت خراب بشه؟ به نظر من ی مشاوره برو حتما چرا باید گندکاری کنی؟
از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.
پرینوش جان ممنون صفحه ش رو پیدا کردی و برام گذاشتی... دو صفحه اینا بود منم خوندم خلاصه ش این بود که اول شوهرمون رو اولویت قرار بدیم بعد اونم مارو اولویتش قرار میده... بعد اینکه اگر خانواده مون کار اشتباهی انجام دادن طرف شوهرمون باشیم نه جوری که وا بدیم ... سوم اینکه خودمون از پس خودمون بربیاییم و حرفای خانواده شوهر رو خودمون جواب بدیم و به شوهر منتقل نکنیم... ____________ اما من به شخصه تجربه کردم مثلا وقتی من میشم زن آروم و مهربون مثل همون موارد بالا که گفتین... شوهرم وقت و آسایش بیشتری داره که به خانواده ش برسه شوهر من کلا احساس مسئولیتی در قبال خانواده ش داره که این احساس رو در مقابل من نداره یا مثلا در مورد کنتاکتایی که با خانواده م دارن...من وقتی از دور نگاه میکنم میبینم هر دو طرف مقصر هستن.. یعنی شوهرم حساسه و خانواده م بی توجه... شده بارها شوهرم ناراحت شده و رفتم به مادرم گفتم که فلان کار شوهرم رو ناراحت کرده و البته اونا تکرار نکردن... اما شوهرم نه ول کن ماجرا بوده نه اینکه تمومی داشته هی باز ایراد گرفته از ی چیزای دیگه به نحوی دیگه... حتی ی بار کاملا واضح پشت شوهرم وایسادم اما اونم فایده نداشت... بعد اونوقت همین آدمی که انقد گیر میده به خانواده من.. خانواده خودش وقتی حتی پیشش بهم کنایه میندازن و متوجه میشه برمیگرده میگه خواهرمه دیگه طلاق گرفته تو کاریش نداشته باش... انگار خواهرای من دور از جون بوقن... یا در مورد مادرش میگه خوب بزرگمه منم به حرف بزرگترم گوش میدم... بعد اونوقت مادر من بزرگم نیست؟ شوهر من همیشه اولویتش خانواده شه... ب رفتار منم هیچ ربطی نداره
از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.
بانو جونم خوبین ؟؟ یه سوال داشتم البته به موضوع ربطی نداره بعدا پاکش میکنم . بانو جونم شما یه جا گفته بودین اسپری بدن اکلیل داریابراق استفاده میکتید میتونم بپرسم چه مارکی هستش وراضی هستین ؟؟؟؟
عزیزم بانوی اذری جان چیزی که من جدیدا تجربه کردم اینه که سعی میکنم باشوهرم برم خونه مادرش ،واینکه هرصحبتی باشه میشنوه ،منم سعی میکنم هرچی شنیدم یه مدت سکوت کنم ،تازگییا میخوام یه مدت هیچی نگم .قبلا هم چیزی نمیگفتم ولی تویه موقعیت مناسب به شوهرم میگفتم که این حرفو به من زدن خیلی ناراحتم ولی اشکالی نداره مادرت ،من چطور به کسی که چندین سال ازم بزرگتره جواب پس بدم ،اونم خودش متوجه میشه و واقعا جواب میده . الان سایلنتم خیلی جواب میده ،بیشتر ناراحت میشن واقعیتش جو هر خانواده با هم فرق داره ،امیدوارم بتونیم بهترین راهکارو پیدا کنیم . منم باخدا درد دل میکنم حرفامو بهش میگم ،گله هامو بهش میگم ،خدا بهترین قاضی و عادل خودش طوری قضاوت میکنه که خیالم راحت میشه ،ولی باید صبر داشته باشیم من انسان خیلی عجولم . واقعا به این موضوع ایمان دارم .امتحان کتید ضرری نداره .
سلام خانوم گل عزیز خوبم شکر خدا برای سوالت اینجارو بخون http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=290310
از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز