دیراومد خونه وسریع رفت دسشویی دستهاشو شست من انتظارداشتم بیاد بهم بگه که ازنامم خوشش اومده اما هیچی نگفت ازغذام خیلی تعریف کرد برعکس همیشه که فقط میگفت دستت درد نکنه
شامشو خورد رفت پای تلفن به مامانش زنگید
وتمام ظرف ها موند برای من اما شب بهش گفتم که انتظارم بیشترازاینها بود و بعدازاینکه بامامانش حرفش تمام شد اومد من و از جلوی مبل بغل کرد وتاتخت برد و حسابیییییییییییییی از دلم دراورد خخخخخخخخخخخخ
فرداصبح که بیدارشدم رفتم دسشویی دیدم روهمون استیکرمن برام ی جمله عاشقونه زده کلی خوشحال شدم هنوزم برش نداشتم