خسته شدم از دستش.خیلی وقتا وقتی یه خبری میشه تو خونشون اصلا بهم نمیگه.بعدا که خودم از زبون مامانش یا خواهراش میشنوم میگه آره من اینو میدونستم.!!!
نمیدونم چرا هیچی بهم نمیگه؟؟؟
مثلا مامانو باباش برا مکه اسم نوشتن میدونم که میدونه ها ولی اصلابه من نگفت.
یا برا خواهرش چند وقت پیش یه خواستگار اومده بود اون بهم نگفت بعدا خواهر شوشو بهم گفت که اون میدونسته بهت نگفته؟؟گفتم نه.
بعد که بهش گفتم چرا بهم نمیگی میگه لزومی نداره تو بدونی!!!!
به خدا ناراحت میشم وقتی اینجوری باهام رفتار میکنه.چیکارش کنم؟؟؟