ما هم امروز رفتیم مرکز خرید.موقع بیرون اومدن با شوهرم لیست خریدو نگاه میکردیم یهو دیدم پسرم نیست نگو مارو استباه گرفته و دنبال یه مردی که کاپشنش مثل کاپشن شوهرم بود راه افتاده بود داشت میرفت
..داشت دور میشد ازمون...فقط یادمه با تمام وجودم دویدم به سمتش..وای خدا چه حس بدی بود.تا خوده خونه گریه کردم تو ماشین.اگه دیر میفهمیدم با اون مرده میرفت