سلین 
الهی بمیرم واسه آدرینا عسل خاله 
خدایا خودت محافظ بچه هامون باش 
الهی بمیرم واسه آدرینا عسل خاله خدایا خودت محافظ بچه هامون باش
قربون آنیتا بشم اونروزم به ما بوس میفرستاد 
دقیقا همین شکلی عزیزمممممممممم. بهنازی خیلی دوست دارم آدرینا جیگرو ببینمممممممم یه گاز از اون لپاش بگیرممممممم
دقیقا همین شکلی عزیزمممممممممم. بهنازی خیلی دوست دارم آدرینا جیگرو ببینمممممممم یه گاز از اون لپاش بگیرممممممم
حالا من اصن یاد پارسا ندادم ولی تا میگم یه بوس بده چشماشو خمار میکنه لباشو غنچه میگم میذاره رو لبام خخخخخخخخخ 
کلی جلو مامانم اینا خجالت کشیدم آخه من یه همچین دختر باحیایی هستم 
کلی جلو مامانم اینا خجالت کشیدم آخه من یه همچین دختر باحیایی هستم
دیروز داشتم پارسا رو تاتی میکردم یه جا که مطمئن بودم میتونه تعادلشو حفظ کنه دستشو ول کردم خودش دو قدم رفت بعد نشست کلی ذوقیدم 
پارسا از دیروز بهم میگه ما ما نی. وووووووووووای چه کیفی داره دهن آدم سرویس شه این وروجکا صدامون کنن شیرم بخواد میگه مه مه . وووووووووووی خدا شکرت بچه هامون بزرگ شدن الحمدلله
شیرم بخواد میگه مه مه . وووووووووووی خدا شکرت بچه هامون بزرگ شدن الحمدلله
دیروز جاتون خالی رفتیم دریــــــــــــــا خیلی شلوغ بود تازه فکر کنین وسط هفته رفتیم. 5 شنبه جمعه که جرات نمیکنیم بریم انقدر ترافیکه جاتونو خیلی خالی کردم البته انقدر تاریک بود که دریا معلوم نبود یه نمه صداش میومد. بعدش رفتیم یه جا فلافل بخوریم آخه اینجا یکی اومده از اهواز دو تا فلافل سلف سرویس بزرگ زده هرچقدر میخوای میتونی برداری خیلیم شلوغ میشه . حالا همسری رفته ساندویچا رو پر کنه تا آورد پارسا حمله کرد از تو ساندویچم فلافلا رو عین گشنه ها برداشت همه نگامون کردن فکر کردن من به بچه غذا نمیدم. حالا فلافلاشم تنده نمیدونم چطوری خورد 
هیچی منم نون خالی با گوجه و خیارشور و سس انبه خوردم 
بعدش رفتیم یه جا فلافل بخوریم آخه اینجا یکی اومده از اهواز دو تا فلافل سلف سرویس بزرگ زده هرچقدر میخوای میتونی برداری خیلیم شلوغ میشه . حالا همسری رفته ساندویچا رو پر کنه تا آورد پارسا حمله کرد از تو ساندویچم فلافلا رو عین گشنه ها برداشت همه نگامون کردن فکر کردن من به بچه غذا نمیدم. حالا فلافلاشم تنده نمیدونم چطوری خورد هیچی منم نون خالی با گوجه و خیارشور و سس انبه خوردم
این ماده شیر پس از شکار آهو و شروع به خوردن آن متوجه می شود که شکارش باردار بوده است. بلافاصله از خوردن آن دست می کشد و سعی می کند بچه را به شکم مادر برگرداند. پس از نا امید شدن و اطمینان از مرگ بچه آهو آن را به آرامی با دهان برداشته و کنار جسد مادرش می خواباند. اومدتها کنار بچه آهو و مادرش می نشیند و نظاره گر آنها می شود. سپس کمی انطرف تر دراز کشیده و به استراحت می پردازد. عکاس این عکس می گوید حدود سه ساعت از این ماجرا گذشت و ساکت بودن و بیحرکتی شیر اورا به شک انداخته تا اینکه دل به دریا زد و به سمت شیر رفت...... با رسیدن به شیر متوجه می شود که او مدتهاست بر اثر فشار روحی سکته کرده و مرده است.... 
ببین ترو خدا این که یه حیوون درندس از ناراحتی اینطوری شد........ دلم خیلی براش سوخت 
دلم خیلی براش سوخت
سلام کوچولوی منم تیرماهی هست
سلام الهه علی 66 خوش اومدی عزیزم کوچولوت پسره یا دختر؟ از شیطونیاش بگو؟ از غذاهاش؟ راه میره؟
پسره عزیزم محمد کیان خیلی خیلی شرو فوضوله
خدا حفظش کنه عزیزممممممم 
عکسش همینه که کاربریته؟
عکسش همینه که کاربریته؟
از 11 ماهگی راه افتاد جمعه عروسی خواهریم بود دهنم سرویس شد از بس گرفتمش که سن رو بهم نریزه
وبلاگشو دیدم ماشالا چه نازه عزیزم چه همه چیشو یادته نوشتی من که خیلی تنبلم هیچیشو ننوشتم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز